لحظه‌ای می‌رسد که وقایع اهمیت خود را از دست می‌دهند، یا انتخاب‌ها و جبر و اختیار، حتی روال‌ها و مسیرهایی که رو به گذشته هستند یا آینده، یا درجا می‌زنند. تنها ارزش، پیمودن راه است، گذران است. زندگی هم که تاس ریختن است.


نظرات:

زمانيكه جبر و اختيار ارزش خود را از دست ميدهند, يك لحظه نيست. هميشه همين بوده و تا ابد همين خواهد بود. زندگي هم مثل تاس ريختني ميماند كه همه شش وجه آن 1 است. فرقي نميكند كه چقدر تاس ريختن بلد باشي.


خب، خوب و بد همیشه هست. بازی هم که ادامه دارد و تاس هم که باید ریخت وگرنه که ساعت می شکند. ها؟


اره واقعا همینه. فقط طی کردن اون راه مهمه. چون شاید هدفی که به دنبالش بودیم یه روزی بفهمم اونی نیست که میخواستم و یا شاید بعدا برام بی ارزش بشه ولی راهی که طی کردم برام میمونه. شاید در هنگام طی کردن این راه چیزهای زیادی هم یاد گرفته باشم. عقیده دارم انسان برای یادگیری به دنیا اومده


زندگي يك سفراست نه يك مقصد


يه فرقي داره ولي هيچ وقت جفت شيش نمياري ..... نه بدتر از اون ... هميشه رقيبت جفت شيش مياره ....


زندگي تاس ريختن نيست. تو تا حالا خودت رو روي يه تخته نرد احساس ميكردي؟
بين سربازهاي پياده و شاه و اسب؟


اين تيكه قبلش يه يا داشت:
يا بين سربازهاي....


سلام ميرزا
صبح به خير
بفرما چايي قند پهلو.


هي رفيق . خوب مينويسي . لينكت دادم .
سر بزن .

آئین جمجمه


ترجیح می‌دهم که زندگی را ملغمه‌ای از تدبیر و تقدیر بدانم تا اینکه به تدبیر به طور مطلق و یا با شانس اصالت ذاتی بدهم


تاط را كه ريختي فقط به اين فكر كن كه تو بهترين بازيكن جهاني ...


میرزا جان، این قالب جدیدت خیلی سنگینه، نه که صفحه دیر لود بشه منظورم اینه که اون قالب قبلیه یک صمیمت خاصی داشت ولی این خیلی سنگین و رسمیه!


زندگی تاس ريختن نيست
اگر هم باشد ريختني و ريزشي است كه در نهايت سرش كچل و تاس مي ماند براي آنكه مي خواست باشد


من مدتهاست كه بي اهميتي را تكرار ميكنم. نمديانم و ميگويم ديگر مرزي ندارم براي بودن و نبودن و اصولاَ اهميتي نميدم كه چه شود
هيچ چيز ارزشي برايم ندارد من ميدانم چه مي گويي ديگه لبخند زدن بي اساس شده
پيمودن و يا حرف زدن حالا از حرف زدن هم حالم بهم ميخوره اصلا حوصله ندارد اهميتي نداره



صفحه‌ی اول