راهرو خلوت است، صدای دویدن بچه‌ها می‌آید، یکی‌شان خندان از دست بقیه در می‌رود. در حیاط فقط یک برگ با باد پرواز می‌کند، صدای بازی بچه‌ها می‌آید و بعد زنگ مدرسه. در کلاس هیچ‌کس نیست، صدای تکرار بچه‌ها می‌آید بعد از معلم، من یار مهربانم.


نظرات:

من اول جناب پیکوفسکی!!
یادش به خیر شهریور های کهنه
قدیم
نارنجی./


خیلی سعی کرد آدمم کنه اما نتونست.


اخيييييييييييي من رفتم اون موقع ها!


يادش سبز ،ميرزا! البته اگه درست يادم باشه اين درس رو آذر ماه گرفتيم :)


400 ساله که می خوان محتوای کتابهای درسی رو بهتر کنند .اما هنوز ....


من يار مهربانم


خرداد ماه یک مدرسه است و کلی خاطره و صداهایی که توی ذهن خالی کلاسها میپیچه


پرواز را به خاطر بسپار...
پرنده مردني است...!


باز باران / هواي تاريك دم صبح / با ترانه / كلاس سرد / با گهر هاي فراوان / چكمه هاي گلي / مي خورد بر بام خانه / كتاب فارسي چروك شده زير باران..


حال و هواي مدرسه زنده شد دوباره . با دلشوره


اون شعر لورکا در خاطرم مونده . یه چیزی شبیه این:
معلم می گوید: کدام دختر است که به باد شو می کند؟
- دختر همه هوس ها
- باد بهش چشم روشنی چه می دهد؟
- دسته ورقهای بازی را می دهد آقا.
...
پنجره مدرسه ای پرده ای از رازها دارد.



صفحه‌ی اول