روشنایی یک دشت است.


نظرات:

حالا انگار كسي بايد باشد دشت را معنا كند و بعدش تو بايد باشي كه خودت را بسپاري به بي معناگري اين خطوط درهم و برهم و بگذري به سادگي نبودنت


می دوم در آن . تاريكي ام را به جان مي خرد . صبح مي شوم .


اگه یه موزماهی بودم...

تا حالا حتما ترکیده بودم.


دشت هاي بي درخت!


شايد هم دريا !


ohoum


... dashte tarik


كوشي امروز؟


گوسفند و فوتون و ... ميان ابرها رفتند و ناپديد شدند؟!.....

-----------
میرزا: دقیقاً


عالي مي نويسي بعضي مواقع از خوندن مطالبت گريه ام مي گيره جدي مي گم...


روشنایی؛ دشت
دشت؛ سکوت
سکوت؛ آسمان
آسمان؛ روشنایی
[هر تسلسلی هم بد نیست،‌»إ است میرزا؟]


و دشت، خیال!


:(


آنقدر روشن که من مگسان را روی ک..ن آن گاو سیاه نمیبینم



صفحه‌ی اول