باد از لای پنجره چوبی می‌آید تو، شالت را کمی بلند می‌کند. به کنار صندلی تکیه داده‌ای، دستت روی دسته صندلی، پایت تکیه داده به بالای پایه زانو زده. لای چمن‌ها ایستاده‌ای، باز چند قدم عقب مانده‌ام، قدم‌زنان دور می‌شوی. روی پیشخوان نشسته‌ای، پاهایت به هم قفل، ورق می‌زنی، می‌خوانی. روز را با بوسه‌ات می‌گذرانم.


نظرات:

شبم را با بوسه اش روز می کنم.
من در پی او
او در پی باد


چقدر قشنگ ...


چه در بند ، در بند حتی حرکات عضلاتش


سلام
خوبي؟
راستش
رنگ پس ضمينه چشم رو اذیت ميكنه
خيلي روشنه


.... چه شيرين !


چه ماندنی بود .


امروز تويي و فردا ديگري.........



صفحه‌ی اول