تابستان آمده است، به کاخ نیاوران ساز و آواز. دیشب کنسرت ارکستر ملی بود. استاد فخرالدینی بر سازها نقش می‌زد، آواز علیرضا قربانی به عرشت می‌برد. آسمان قطره‌هایش را قبل از شروع نگه داشت تا وقتی همه سن را ترک کنند و بعد باز ببارد، به احترام. و چشم‌ها را که می‌بستی انگار بر زمینه سیاه با خط سفید همراه آواز شعر عارف قزوینی مشق نستعلیق می‌کرد ذهنت. وقتی فرهاد فخرالدینی لحظه‌ای برگشت حین آهنگ ای ایران و زمزمه مردم را به جای ارکسترش رهبری کرد انگار جهانی بیرون آن باغ نبود. من را چند قطعه محلی‌شان، کردی و خراسانی و آذری بیشتر خوش آمد و یکی هم قطعه دشتی.


نظرات:

من هم شنیدم و لذت بردم. کمی آن طرف تر. در تراس خانه مان. لذت زیادی داشت.


«بهار موسیقی» خواندنِ این برنامه در کاخ نیاوران -به‌جای تابستان- شایسته‌تر است گمان‌ام! به‌ویژه زمانی که به یاد اجرای چند روز دیگر استاد لطفی هم بیفتیم...


والا الان به این حرمت شما می گویند "تک خوری"!! :دی.....ما چی پس؟


توي دنيا چند جور آدم هست: اونايي كه خبر و پول و وقت دارن و ميرن كنسرتهاي خوب ميبينن, اونايي كه خبر دارن اما بقيه اش رو نه و نميرن. اونايي هم هستند كه اصلا خبر ندارن. خدايا قدري پول و مقداري وقت مرحمت فرما! آمين!


شما به جاي همه ما شنيدي و لذت بردي!


خوش شبي بود ميرزا. من هم خيلي دوست داشتم اين تصنيف دشتي عارف رو.
منتظر آخر هفته ايم و ديدن قافله سالار :)


دشتی، دشتی... عالی بود پسر.



صفحه‌ی اول