گذار حق تمسخر می‌دهد، در ذاتش است، گریزی نیست. ولی مگر چه تفاوتی است بین این و مسخره کردن دنیا از جهالت؟


نظرات:

اثرات کم خوابی خودش را دارد کم کم نشان میدهد . ولی اساسا آیا این نیست که یکی از روی ریاضت و دیگری از روی حماقت به یک نتیجه میرسند؟


be sokhre gereftane donia hich vaght az sare jehalat nabude o nist!


نميدونم چرا ياد اين جمله افتادم يه جايي خوندم نوشته بود راهي كه بالا ميرود همانيست كه پايين مي آيد من خيلي با اين موافق نيستم كه گذار حق تمسخر ميدهد يعني فكر ميكنم نميشه اسمشو گذاشت تمسخر


اين هزار بار، حضراتِ مثلاً اهلِ ادبياط:

«به سخره گرفتن» هيچ ارتباط معنايی با «مسخره کردن» ندارد.
-----------
میرزا: !


مثل تکیه بر "گلوی معبر"،
وقتی در هرز،
حرفی از امّا را بجویی.
اما اولیٰ حرکت است.


هرچه فاصله بگيري به نظرت مسخره‌تر مي‌رسد؛ اما يك فرق بزرگ هست ميان تو و آن‌كه بالاتر از تو ايستاده نسبت به واقعيت؛ او به تو هم مي‌خندد، غافل از اين‌كه بالاتري دارد به هر سه‌تان مي‌خندد؛ اين مي‌شود آن ابديتي كه ميان دو آينه‌ي موازي جاودانه‌اش مي‌كني اخوي بي‌آنكه از آينه خبري باشد.

در مورد به خاطر سپردن اطلاعات هم: « هرجور ميلته! »


گريزي نيست از گذاري كه حق ناگزير تمسخر ميدهد تا گريزي نيابي ذاتش را كه ناگزير از گريز از آني


جاهل که دنیا را مسخره نمی کند، جدیش می گیرد!


هاااااااااااااا؟


هل يستوون الاعمي و البصير؟


در جواب آرش من هم :!!!


جمله ی اول را باید طلا گرفت و زد به دیوار اتاق تا همیشه جلوی چشم باشد.



صفحه‌ی اول