بدرود ای خاک بلند،
با عشق و نکبت
میم


نظرات:

تو و دوستی مارا:)
به سلامت میرزا، با تجربه های جدید بنویسی:)


این سر هرمس یه پیشگویی‌هایی کرده بود ها... یاد شما هست که؟


همیشه قسمت آنها که مانده اند تماشاست...


من هر روز نوشته‌هايت را مي‌خواندم. حقيقت بر آمده از ناخودآگاهت را دوست داشتم. در بين مرقومات خودت خوانده بودم كه خواهي رفت. نمي‌دانم به كجا؟ نمي‌دانم..... و از اين ندانستن حس خوبي ندارم. هر جا باشي، هستي زنده باشي و زنگي كني محمد جباري حق،پيكوفسكي.


اوه! یعنی کجا؟


میرزا جان
قرارمان برای چای تازم دم کشیده هنوز برقرار است.
امیدوارم این را هم سفر بدانی و قلمت را رها کنی. همانطور که من همیشه دوست دارم و بلند بلند بنویسی.
این قطب شما سرما زیاد دارد. چای گرم تازه دم را همیشه دم دست داشته باش. بگذارش کنار پالتو و شال گردنی که آن را هم تازه باید ساخت خودشان باشد که گرمت کند.


دم ات گرم و سرت خوش باشد


بدرود!


بدرود ای ميم،
با عشق و نکبت
خاک بلند


سلام من را به اقيانوس آرام برسان.


خاك بلند...؟منظورت والا ست...؟حالا چرا بدرود؟


moraghebe mim bash


سفرت به خیر بادا ...


در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن

من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود

دوست ندیده، اگر می روی و اگر به هر کجا، تمامت را از اینجا نکَن
ندیده عادتم شده ای
در نهایت خودم، با هزاران دست بدرقه و، نیمی از راه
حرامی


مهم مفیدبودن است
هرکجاهستی باش...آدم باش وبه آدمهافکر کن


سفر بی خطر


يكي مي‌گفت: « زنده‌باد هرآن‌كس كه به دنبال فردا مي‌رود، نه آن‌كس كه به انتظار فرداها فرياد مي‌كشد.»

من جاي تو باشم، حسابي با اكسنت اهالي آن ايالت خوش مي‌گذرانم، شنيده‌ام بدترين فرنچ را دارند.

سفرت به سلامت اخوي، از صميم قلب اميدوارم اگر روزي برمي‌گردي محض ماندن؛ روزي باشد كه وطن قدر ات بداند.


بدرود پرنده پريده از قفس
سلام براي آزاديت از زندان
و دعا براي سفر و زندگي پيش رويت
مواظب خودت باش
دنيا كوچك تر از آني است كه فكرش را مي كنيم


سفر بی خطر
نمیدونم کجا میخوای بری ولی استفاده کن از محیط جدید!
موفق باشی!


دلمان برایت تنگ می شود. می خواهم پیشنهاد دهم در هر جلسه پاتوق یک بوقی چیزی به عنوان یادبود تو بگذارند وسط تا از طرف تو بگوید نشد شما ها بدون دعوا دور هم جمع شوید. دوست داشتیم قبل از رفتن می دیدیمت. می خواستم ایران زمین بیژنی را یادگاری به تو بدهیم. اما نیامدی. امدوارم قبل از پنج سال ببینیمت. سفر بخیر


سفرت به خير مرد مهاجر . . .


به سلامت میرزا!
:)
به پرنده ها و باران /برسان سلام مارا!


این جا همه به شما میگن میرزا ولی من دوست عزیز صداتون میکنم . خوب بود به بیوگرافی از خودتون به من میدادید یه وقت دیدید منم شدم مرید آ میرزا . سفر خوش


به زار مریدیم رو هم ثابت کنم دیگه:
آه تا کی ز سفر باز نیایی بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی بارآ
شده نزدیک که هجران تو مارا بکشد
گر همان بر سر خون ریزی مایی بازآ
کرده ای عهد که باز آیی و ما ربکشی
وقت آن است که لطفی بنمایی باز آ


تو می روی و دل ز دست میرود
مرو که با تو هرچه هست میرود
کجا توان گریخت زین بلای عشق
که بر سر من از الست میرود


سفر به خیر..


چند روز قبل که در مهرآباد برای رفتن دوستی گریه می کردم هرچه می گشتم نمی فهمیدم برای رفتن اوست یا ماندن خودم ): ... اینجا را بنویسی لابد برای من فرقی نمی کند کجای دنیا باشی اما ... پس چرا فرق می کند ؟ چرا دلم گرفت ؟ می دانی ؟ هرکه می رود _ مربوط باشد یا نباشد _ فکر می کنم کاش اینجا خاکی بود که می ماندیم و خوشبخت بودیم ...


به امید دیدارهای تازه.


میرزا می گم خوب ملتو سر کار گذاشتی ها. یه خط جمله می نویسی همه هم غش و ضعف می رن که وای چه پر معنا و ال و بل.
بابا یه کم ابتکار، یه کم جملات پرمعنی.
ناسلامتی اینجا سایته، نه وبلاگ


میرزا با اینکه از اینجایی که خودم هستم متنفرم - اما خودخواهانه آرزو کردم کاش اومده بودی اینجا . مخصوصاً وقتی قسمته اکسنت اهالی حیطه جدید را دیدم اما وقتی اسم اقیانوس آرام و سلام رسوندن به اونو تو کامنتا دیدم استنباطم این بود که هر جا هستی اینجا نیست ... خوش باشی میرزا - اما قلمت اسیر دلتنگی ها یت می شود دور که باشی - تلخ می نویسی چون زهر آنچنان که کام خواننده زهرآگین می شود ... خوش باشی میرزا ...


اینجا همه انگار تا حدودی درجریان هستند( حداقل تا حدودی)، ولی من نیستم. از نوشته ها چیزهایی دستگیرم شد. حرفی ندارم برای گفتن جز آرزوی سلامتی و موفقیت.
همچنان خواهیم خواند پس نوشتن یادتان نرود.


ای کاش آدمی وطنش را می شد با خود ببرد به هر کجا که خواست!


کجا ؟؟ کشکی کشکی ؟ من که خبر ندارم یعنی همه اینجا با خبرند که دارید کجا میروید که اینجوری کاسه آب به دست دم در ایستاده اند و کلمات قلمبه سلمبه در مدح و ذم رفتن و ماندن و تلخی قلم در سفر و غربت و اینها از دهان مبارکشان در می آید ؟


دیگر حتی اطلاعاتمان را هم به خاطر نمی سپارد این کوفتی (به کسر ی ) شما . محمد رضا


عشقش از برای شما ، نکبتش ارزانی ما
بدرود...


سفر ؟!
خوش به حال تون ...
به سلامت و خوشی!


سلام جناب میرزا نوشته هاتون که ما رو بد جور معتاد کرده


hanoz mostaghar nashodi ke benevisi?ye khabari bede mim


نگاهی تازه...میرزا ریشه هامان را چه کنیم؟


رسيدی يه ندا بده.
کفتری، چاپاری، ايميلی


ما تازه اومدیم بابا !


منم بازی!!! یکی بگه این جا چه خبره؟؟؟ چرا من چیزی نمی فهمم؟؟؟؟؟


وقتی نمینویسی حالم از این کوفتی به هم میخورد . خجالت بکش مرد . پاشو و بنویس . بمیر اما بنویس . رفتی خوب به سلامت اما بنویس . بنویس . بنویس ./زیاده عرضی نیست /


سرت سلامت هر جا که هستی

با عشق و عشق


سلام میرزا
اینجا رو گم کرده بودم. چند بار قدیم ندیما کامنت گذاشتم، ذخیره نشد و یا نمی دونم...
دوباره این صفحه رو یافتم و گفتم بگم که: یه جایی در وبلاگ من لینک شما با احترام اضافه شد.
شاد باشید.


این کوفتی را آپدیت کنید پلیز


همیشه وقتی سرت به سنگ می خوره میگی این آخرین باره.ولی دوباره محکمتر می خوری بهش.بعضی وقتام می کوبوننت به سنگ.
شایدم تقصیره خودته زیادی احساس آدم بودن می کنی راجه به خودت و بقیه.شایدم تقصیر اوناست که یادشون رفته احساس آدم بودنو.
شایدم تقصیر خدای ساخته ذهن من و شماست.


R U kidding?!!!! or maybe killing us..??!!! why?!!


havaye taze????????
ye chize koochike dast nayaftani.... havaye taze......
ya chize kooxhike dast nayaftani????????


خوش بگذره!
(:



صفحه‌ی اول