یعنی یک حالتی که انگار کمی ار رنگش را گرفتهای، نه که همهچیز خاکستری و سفید باشد، ولی نه خیلی رنگارنگ و شاد و سرزنده. عین روزهایی که نه میبارد و نه نمیبارد، هر از گاهی چند قطره ریز و سبک. بعد میبینی آن سر رنگ و جان زیاد است و دارد کم میشود تا اواسط و میشود همین که الان دیدی و بعد هم لابد باید به خاکستری. ولی میدانی، آن سرش به خاکستری نمیرسد. همان طور رنگگرفته پیش میرود؛ تا تمام شود.
اون اسمش انتظاره . از آلبوم زیرتیغ علیزاده ...
زرشك ... به سواد من يكي قد نداد في الواقع
میرزا جان ، وقتی تو سر و ته مطلب را قیچی می کنی، این خیال ما شروع به یکه تازی می کند. کمی ... انصاف داشته باش و کمتر سرکارمون بذار!!
پاکدل
اوهوم. من اما كاملا فهميدم. از خودت بيشتر. مي خواي بيا برات توضيح بدم!
mim,motmaeni hame chi ro berast?
ye mdoat ye chizaye mineveshtam ke khodam ham nemifahmidameshun!
fek konam to ham alan tu hamun hali!
--------------------
میرزا: چرا باید چیزی بنویسم خودم نفهمم؟