باد این روزها سرش شلوغ است، برگ‌های این درخت را ببرد، کلاه آن آقا را از سرش بیاندازد، شال خانم‌ها را موج بدهد، سنجاب‌ها را قلقلک بدهد. گفتم که، باد این روزها سرش خیلی شلوغ است.


نظرات:

درست مثل من ...دلم نمی خواست اما باید بگم من همون بادم


...يا كه سنگيني گياهي را بگيرد و ديگري را به آن بارور كند ، يا قاصدكي را به نوازش انگشتان منتظري برساند ...
طبيعت سرش خيلي شلوغ است و هميشه همين بوده ...


باد سرش شلوغ است یا من که ندیده بودمش؟ حسش کرده بودم اما چرا نگاهش نکرده بودم ؟ نوازشش را چشیده بودم اما صدایش را نشنیده بودم . چرا من جای باد یا با نسیم کار دارم یا با طوفان؟


هنوز سرش شلوغ تر هم می شه! اینجا منو یاد زمستون می اندازه....


یک کار مهم دیگر هم دارد ایام انتخابات نزدیک است. ببین چطور لطافت را نابود کردم رفت.


بادِ او‌ن‌ورا سرش شلوغ‌تره، موی خانوم‌ها هم هست، بادِ این‌ورا یه‌کمی از موج-دادن کارش بیش‌تر بشه کمیته می‌بردش.


حتي كتابهايي كه باد واژه هايش هوش از سرت مي پراند. برادر كلاهبردار من "باد"


باد ما را خواهد برد.....


:)



صفحه‌ی اول