قضیه از طعامی لذیذ شروع شد، شاید هم کمی بعد از میل طعام، ممکن است در حقیقت آنجا به کمال رسیده باشد، چه دانیم. چند درویشی بودیم و آرش شمسالمستور (دامت برکاته) هم بودند و صد البته بحث حول فوتوغراف و امثالم بود و حقیر عرض میفرمود که علاقه بسی موجود ولیکن استاد که راه و چاه بنماید مفقود و همان آن حضرتش فرمود بسمالله، گفتیم بنما. حضرتش گفتند راه دراز و جانفرسا، گفتیم چه باک. القصه به دکانی شدیم که صاحبان جملگی از مریدان حضرت بودند و نیکونی ابتیاع فرمودیم و لنزی از برای آن. پس از آن مدتی نزد حضرت فن فوتوغرافی تلمذ نمودیم و حضرت در کوتاه مدت به قدر فهم حقیر از دور و نزدیک و میدان و رنگ و فوتوشاپ و غیره فرمودند. بعد از آن حضرت اذن سفر دادند و این حقیر آواره بیابانها شد از رضائیه گرفته تا نروژ. در تمام این مدت قرار بر این بود لنز حقیر میرزا شاهد بر این سفرها باشد و نشد که نشد به علت برخی مشکلات تکنیکی و تاکتیکی. اما بالاخره بر کلیه مشکلات فائق آمدیم و قرار بر این شد هر شب یا یک شب آری یک شب نه لنز را بهروز یا بهشب کنیم بلکه بر اثر استمرار چیزکی از فوتوغرافکاری دستگیرمان شود. این قرار از امشب برقرار است با فوتوغرافی از بلاد نروژ، تا چه پیش آید. به هر حال هر چه داریم از حضرت شمسالمستور داریم و بس، باقی بقایش.
چاره
همین چند روز پیش با خودمان میگفتم چرا پس به روز (یا شب) نمیکند این را!
میزرا!
به شمسالمستور (دامت برکاته) سلامی برسانید و بگویید شما هم ؟
شما هم مردمان را به سوی نیکون هدایت میکنی؟
آن طرف تر به سوی کنون هدایت میکند مسعود لعنت الله علیه
و شما نیکون
اما صراط مستقیم در سونی نهفته است.
ممنون لذت بردم میرزا
به آرش هم سلام برسان بفرمایید کاوه گفت سلام ویژه و مخصوص رفیق قدیمی
کف کردم پسر چقدر قشنگه اونجا دیگه کجاست
دلگیریم میرزا. فتوشاپ این را نیز چاره می کند؟
آفرین به میرزا...
روایتی بود بس شیرین کاش ما هم اینگونه شیرین روایت کردن را می آموخیتم همچنان که شما فوتوغرافی را آموختید :دال
ما حصل زحمات را publish نمي فرماييد ميرزا؟
----------------
میرزا: البته که منتشر شده است. لنز یک قسمتی از این سایت است. در متن بهش لینک دادم. در این ستون دست راست صفحه اول هم لینکش هست. در نهایت آدرسش هست:
lens.peakovsky.com