انگاری زندگی فقط همان نسبتهاست، نسبت تو با آدمها، نسبت آدمها با تو و شاید نسبت تو با تو، نسبت گذشته با آینده. نسبتهای خاکگرفته، نسبتهای فراموش شده، نسبتهای تازه، نسبتهای هنوز تعریف نشده.
نسبت ما با خدا زیر سوال زفته.
oooooooooooooof ke man por az nesbat haye tarif nashode am
نسبت ما با زندگي ، همان شناوري در افسون گل سرخ شايد
چندی پیش در جایی خواندم که یکی از مهمترین مشغله های ذهنی دو سه نسل بعد این خواهد بود که: مادرم را می شناسم، اما پدر واقعی من کیست؟
:)
مثل ِ نسبت
نسبت طلایی تو مثلثات یادت هس؟
که نسبت من با تو . با این کامنت
زندگي عرصه يك جبر است كه تو دران جاري هستي
همين
اين متفرقه جاتت را سياحت كرديم ، سير آفاق و انفس كرده اي و به ما هم خوش گذشت فقط خودمان را نيافتيم و پكر شديم .... رفيق
باقي بقايت
چقدر مبهوت شدم در این صفحه!
عجب دقيق گفتي پهلوون. اجرت با صاحبش.
ما در عتاب تو می شکوفیم .
در شتابت
ما در کتاب تو می شکوفیم
در دفاع از لبخند تو
که یقین است و باور است .
ماده و انرژي كه نسبت داشته باشند ديگر همه چيز نسبي ميشود