انگار قرار است زندگی‌مان به بت‌سازی و بت‌شکنی بگذرد. قرار است يکی سپيد سپيد باشد و البته به معيار ما و دشمن سياه سياه. نمی‌شود گفت انسان‌ها يک‌پارچه نيستند که به يک رنگ بتوان ديد‌شان. هر کس رنگارنگ است و شاید رنگی را بپسندی و آن يکی را نه. اين جای زمين و آسمان را عوض نمی‌کند. هرگز بت نتراشیدم.


نظرات:

mirza shoar midi?mage mishe ta be hal kasi ro ghezavat nakarde bashi?
-----------
میرزا: قضاوت با بت فرق می کند. اتفاقا شما در مورد بت خود قضاوت نمی کنی و هر چه بگوید قبولت است. قضاوت خود بت شکنی است.


میرزا می توانی آی پی منو ببندی اما فکر نکن کامنت هایی رو که خوشت نمیاد پاک کنی، یعنی مورد یا اصل حرف کامنت گذار هم از بین رفته . این همین عملی است که در ادامه و ابعاد بزرگتر از حاکمان مستبد و دیکتاتور می بینیم
خفه کردن صدا مخالف!!!!!
دوست دارم نظرت رو در باره نوشته نانا صرفنظر از لحن نوشته (فحش هاش) از تو بشنوم نا گفته نماند من بعضی وقتا ترا میخوانم اما تا بحال تصورم در باره تو این نبود که صدای مخالف را ازبین میبری و خفه میکنی
http://nanazola2.blogspot.com/2007/11/blog-post_9894.html\
-----------
میرزا: قبل از اینکه سر و صدا راه بیندازی یک نگاه می انداختی کامنت را کجا گذاشته بودی. گمانم به اشتباه به جای نوشته بهنود٬ برای دو نوشته پایین تر (یعنی پست سرگردانی) آن کامنت را نوشته بودی و هنوز هم سرجایش است. در مورد نانا هم ترجیح می دهم نظری ندهم.


اتفاقا جای زمین و آسمان را عوض می کند ، اگر حتی فقط یکبار برای تعظیم خم می شدی می دیدی که وارونه می شود همه چیز


رنگي نيستند خاكسترين


ميرزا اين ها از طلا بودن خسته شدند / همين .

در مورد مطلب هم به دلم نشست . نفست گرم . من جدا دچار همچين بتي شدم . نه ميشود از جان كندش نه ميشود بيشتر از حد دوستش داشت . پر رو ميشود جفتك ميپراند پدر سوخته . همين آخري گفتم از بي حوصلگي هايم غمباد زده آمدم حالي داده باشم گفتم يخي رابطه را به گرمي يكي از آن روزهاي گرممان ببخش
گفت مهم نيست توجه فيزيكي نداري مهم اين است كه ميدانم حواست را اشغال كرده ام . ژ

توي دل گفتم پدر سوخته !


کارهايت قشنگه ميرزا، متاسفانه همه ما به شکلی به اين بيماری مطلق گرائی مبتلا هستيم، وازبين رفتن آن تربيت خاص خودش را ميخواهد وبی ارزشی ارزش های بی ارزشی. مطلق گرائی حاصل تنهائی است، هرچند که هفتاد ميليونيم.
دريمنی چوبامنی ،پيش مني
پيش منی ،چوبی منی ،دريمنی


اینکه من اشتباه کرده باشم بهتر است تا اینکه تو مرا پاک کرده باشی خوشحال شدم و ازت معذرت میخوام! موفق باشی


فکر می کنم اینطوری درست تر باشد :

(می) شود گفت انسانها یکپارچه نیستند که به یک رنگ بتوان دیدشان !... یا (نمی) شود گفت انسانها یکپارچه هستند که به یک رنگ بتوان دیدشان !

دنیای رنگها دنیای احساسات و تخیلات و اوهام است... رنگها چیزهایی هستند که دوست داریم و می بینیم اما وجود ندارند !... البته به جز سفید و سیاه و خاکستری !... این سه رنگ جزو حقایق هستند... بتهای شکسته و ناشکسته ما سیاه و سفیدند و خودمان هم که معلوم است سفیدیم دیگر !... اینکه چقدر خاکستری ها را تشخیص بدهیم یعنی اینکه کار مهمی کرده ایم !.... کاری که دارم سعی می کنم انجام دهم .


با خاکستری که موافقم و گاهی خب گریز است همین بت تراشیدن، به تعبیر ِ من خنگ کردن خودمان. هیچ سفیدی آن‌قدرها سفید نیست همیشه هاله‌ای دارد از رنگی. مگر اطلاق، که در زمین نیست. و بت چون در زمین است لابد است که با اطلاق جور در نمی‌آید.



صفحه‌ی اول