از صبح اوضاع جوی مشکوک است. صبح علی‌الطلوع دما رفت زیر منفی ده و گیر کرد همان‌جا. تازه این‌جا یک چیزی دارند به اسم دمای حس‌شده، یعنی بروی بیرون باد را هم بگذاری روی سرما چقدر سردت می‌شود. آن‌هم به حمدالله حدود منفی بیست می‌گردد. تکلیف این طور روزها یک‌سره است، پوشیدن جوراب و تماشای خیابان از پنجره. آنجل عصر یک ساعت غر زد هوا سرد است و چرا سرد است و نمی‌شود رفت بیرون و بعد رفت یک ساعت در همان سرما قدم زد. الان هم بیرون کولاک است، بیشتر چیزی بین طوفان و کولاک و قیامت. گمانم صبح تا لب بالکن ما در طبقه هشت برف نشسته باشد. خلاصه ملالی نیست جز دوری شما.


نظرات:

كه آن هم به حمدلله برطرف شد( اين ملال اخر رو ميگم)
صبح با نانا( دخترخاله گرام) داشتم حرف ميزدم اون تورنتو هست و داشت قنديل ميبست رسما!نگران گربه عزيزش بود كه ميخواد بره بيرون قدم بزنه و ممكنه يخ بزنه!


hey you
snow
snow
snow
snow
کشتی منو میرزا با این برف برف گفتنت
من دلم تنگ برا برف زمستون


میرزا آن جا اوضاع جوی مشکوک است، این جا اوضاع ارضی.تبریز را می گویم.خبر داری.زلزله را می گویم.زمین این تبریز سه چهار بار عطسه کرد.


همان اتاق نقلی خانه ی ان پیرزنه !


این سرما گاهی هم می چسبد دیگر. همان موقع که ماگ قهوه را به دماغمان نزدیک می کنیم و بخارش روی صورت آدم بالا میرود و گاهی هم دو زانو زیر پتو می نشینیم با یک کتاب و یک لپ تاپ و انگشتانی که یکی یکی روی لیوان داغ بازی می کنند . مگر نه ؟


دلمان را به دست گرفته و زار زار می‌خندیم.


با برف باقالي رفتيم به استقبال زمستان زود رس و كال فرمانده . ضرب و زوري نداشت اما چسبيد فرمانده .


اولن گانون اين جا اينه كه هه مه شه! يوهيش واخت تو خولاك نري بيرون!


شرایط جوی تبریز:
قار ....یاقیش....شخده....ویبره*......

*زلزله
-----------
میرزا: شخدیه قوربان، ویبرسینه د



صفحه‌ی اول