آدمها شبیه شیرینیهای گرد کوچک هستند. همینهایی که اندازه یک سکهی ده تومانی قدیم میشوند و عصری یک بستهی کوچکشان را از کافهی سفید نزدیک خانه خریدم بردم پیش چند نفر آشنا. همان شیرینیها که هزار جورند، بعضیها عسل دارند، آن یکیها شیرین شیریناند. هر از گاهی شکلات تلخ دارند. بعضی وقتها بادام، شاید هم فندق کوبیده. ترد باشند یا محکم، یکدست باشند یا راهراه. آدمها خوششان میآید شبیه شیرینیهای ریز باشند.
سلام. چند تا از نوشته هاتون رو خوندم.خیلی خوب بود.لا به لای کلمات حس غلیان داشت.تبریک می گم.به من سری بزنید.و اگر تمایل دارید تبادل لینک کنیم.
صبح كه با زنگ تلفن اوليا حضرت از خواب بيدار شدم يواشكي بيرون را ديد زدم ديدم دانه هاي برف دارند روي هم سر سره بازي ميكنند بيشتر توي تخت پيچيدم و به ادامه غر و لند هايش گوش كردم كه گفت "مثلا انگار نه انگار كه فردا عروسي داريم بي عار نشستي تو اون قوطي كبريت و سر كلاس هم كه نرفتي ، پا مي شددي ميومدي دوتا بار اينور و اونور ميكردي همه ميگن اون پسرت كجاست ؟ " الان كه دارم حسب الامر اطاعت دستور ميكنم توي انبار ميوه فروشها تا سفارشاتم جفت و جور بشود دزدكي نشسته ام پاي لپ تاپ اين آقاي هندوانه ببينم شما چه ميكشيد از روزگار . دك و پزي دارند اين بالا سري ها هندوانه ميرزا . سراغ انبار آجيل نرفتم گمانم از اين جا گرم تر باشد .
فكر كم تو بيشتر خوشت مي ايد كه ادم ها را مثل شيريني مزه كني و نهايت مسئوليتت هم همين نوش جان كردن باشد ،
بد هم نيست .
ادم ها شبیه هر چیزین جز ادم !
آخی! چه حس خوبی داشت: آدم ها خوش شان می آید شبیه شیرینی های ریز باشند....
میرزا جان ، زیبایی اجتماع انسانها ناشی از متفاوت بودنشان است وگرنه شبیه مورچه ها، زنبور عسل ها و موریانه ها می شدند.