سرهنگ چشم باریک کرد از دریچهی تانک نگاهی به صحرایی که نزدیک میشد انداخت، دندانهایش را به هم فشار داد زیر لب گفت «همهی ما ناخداهایی هستیم که به خاک رسیدهایم. شخمزنان پیش میرویم بلکه باز به اقیانوس برسیم.»
ببخشید میدونم کامنتم بی ربطه!
ولی جایی بهتر از اینجا سراغ ندارم.
اگه آدرس یه وبلاگی عوض بشه آدرس جدیدشو چه جوری میشه پیدا کرد؟
بی زحمت هر کس میدونه راهنماییم کنه!
ببخشید جناب میرزا!
-----------
میرزا: عموما با تکیه کلامها یا چند جمله ای که نوشته های قدیمش به یاد دارید می شود پیدایش کرد.
پست قبلی چسبید.زیاد
با یه حساب سرانگشتی ما هم اکنون در صحرای نوادا هستیم قربان!
میرزا تو را به خدا فیلممون کردی آخه این کشتیه؟ تانکه؟ ناوگان جنگیه؟ تراکتوره؟ یا ما ناخداییم؟ آجودانیم؟ یا فارمریم؟
به خدا!
جالبه که همه ی اینها یه جا جم بشه:نبرد نوشته ها(راستی_اگر چه بی ربط_چقدر آنیتا آدم را یاد امیلی پولن می اندازد)
گرچه چنین شاعرانگی از نظامی جماعت بعید است ولی شیرین وتازه بود.
ممنون
حضور میرزا پیکوفسکی و ملکه سبا
عشق افشا شده شما دو نفر جوان بدبخت
ایرانی را که یکی در اشرق و یکی در مشرق
است تبریک گفته
و سختی های زیادی از این عشق لانگ دیستنسی
برایتان پیش بینی نانا زولائی میکنم......کیل بیل فرمانده
میرزا این خیلی خوب بود
زين پس به جاي عنوان "ميرزا" از درجه ي "آجودان اول ژنرال رومل" استفاده كنيم!
اقيانوس كه تحت سيطره ي دزدان دريايي است ميرزا ، فرمانده را از اتحاد 9 هنگ دزد دريايي خبردار كن والله بايد يك ساعت با جك اسپارو بجنگد و وسط ماجرا هم عشق بازي ترنر و اليزابت سوان را تماشا كند ، آخرش هم فني كشتي نازننين اش را شاهد باشد.
باور نکردنی است آقا! با این حساب ایشان ؛ ما نهنگیم و اختاپوس میرزا ؟