آسمان را در فیروزه به بند کشید، زمین را در عقیق، جان را در تن.
سه گانه قشنگی در ذهنتان شکل گرفت، میرزا!
آبی روشن، سرخ تیره و بی رنگ... یا شاید هم رنگ به رنگ، از همه رنگ.
تشبیه یعنی همین!
به به
يا زر را در سيماب؟
حال گوهر كدامشان است؟
و خود را در افکار...
تیغ بلارک را به دست عزراییل سپرد تا با آن زره داوودی را بدرد و هش دار که آب زندگانی کجاست!
جان را در تن. دوست داشتم. از هر دو نظر.