این جنگی بی‌پایان است. هر روز صبح خورشید بیرون زده یا نزده شمشیرها هستند که آسمان را می‌شکافند و فریادها هستند که کوه‌های کهنسال را از خواب‌های هزار ساله بیدار می‌کنند. مردان نعره می‌کشند، رجز می‌خوانند، حریف می‌طلبند، خشم خود را فریاد می‌زنند؛ خشم خود از زمین، از زمان، از ناکامی‌ها، از بی‌عدالتی‌ها، از انسان‌ها، از ناملایمات. نفس حبس می‌کنند، گلویشان را خراش می‌دهند که به پیش و چهارنعل به سوی آیینه‌ها می‌تازند.


نظرات:

کوه های کهنسال از خواب هزار ساله بیدار شدند. چه کسی این جماعت قرنی به خواب رفته را بیدار خواهد کرد؟؟!!!


فرق است بين آنكه از سر شكم سيري بر ميخيزد با آنكه از زور گرسنگي ال بته كه زنان هم كه علي الدوام دلبري ميكنند اين ميان نقطه


البته كه در حال درازكش نمي‌توانند از ناكامي و بي عدالتي و ناملايمات و ناسازگاري روزگار بگويند لاجرم بايد برخيزند...


سلام ...
نقد و نظری دارم بر جوابیه کانون نویسندگان به قوچانی ، لطفابه وبلاگ ۳۰نا - یادداشتهای روزگار من - سینا بهمنش به آدرس : http://www.sinabehmanesh.blogfa.com مراجعه کنید و نظر خود را بفرمایید



صفحه‌ی اول