برای رسیدن به چند خط آخر باید از اول بیایم که آن اوایل این‌جا فقط دفتر یادداشت بود و کمی سرک کشیدن به دنیای کلمات. قبل از آن هم تجربه‌ی نوشتنی نبود و هنوز هم یقین ندارم ‌می‌نویسم یا کاغذ سیاه می‌کنم؛ فرقی هم ندارد، کسب تجربه‌‌اش هم لذت بخش است. هنوز هم مانند آن اوایل وبلاگم دفتر یادداشت و دفتر مشقم است. جز چند مقطع کوتاه زیاد جدی هم نبود که حرفی باشد و چالشی و بحثی و تبادل نظری. نوشتن و مدام نوشتن و در معرض دید نوشتن شاید بهترین انتخابم تا به امروز بوده باشد. به فرصتی که پیدا شد تا خودم را بشناسم و تا آن‌جا که شد تراش و اصلاحی. تا امروز برای مخاطب و به میل مخاطب ننوشتم و نخواهم نوشت، نه نویسنده هستم و نه می‌توانم باشم. تعریف‌هایی که برای وبلاگ‌ها در ذهن داریم را نباید به دیگران تعمیم بدهیم. صرف‌نظر از وبلاگ‌های جدی، وبلاگ یک امر شخصی است و هر کس خود مادامی که به مرز دنیاهای دیگران نرسیده باشد حق دارد دنیای خودش را بسازد. به نظر من وبلاگ هر کس همانقدر خصوصی است که سلیقه‌اش در مورد موسیقی یا رنگ یا شراب. تعیین تکلیف برای سلیقه یا دیگر مسایل خصوصی دیگری چندان معقول و مقبول نیست. من می‌نویسم، کسانی می‌خوانند و دوستش دارند و کسانی نه. همان‌طور که من نوشته‌هایی را می‌خوانم و دوست دارم و اگر دوست نداشته باشم نمی‌گویم دوست نداشتم، کسی نپرسیده است. وبلاگ نوشتن تقسیم حرف‌ها با دیگران است، نه یک میدان مبارزه یا نقد و نظر.
برای مخاطب ننوشتن بی‌تفاوتی به او نیست که گاه نظری پای نوشته‌ات چنان شوقی درت برای نوشتن بیدار می‌کند که ساعت‌ها برای نوشته بعدی وقت می‌گذاری. این هدیه‌ی مخاطب است، هدیه‌ای ناخواسته. ولی این هدیه وجه دیگری نیز دارد، انتظار. انتظار که چرخ بر همان مدار بگردد، ماشینی که همان سبک و همان طرز کار کند که خوشایند مخاطب باشد و در اولین تغییر کار به اعتراض می‌کشد. این اعتراض یا به سکوت می‌رساندت یا به رنجش یا به مخاطب‌مداری در جایی که نه قرار بر آن بود و نه صلاحش در آن است. گذشته از این‌ها ‌گاه نظری انگار آب سردی است روی تمام شوقت، چنان چند جمله که یادگاری حسی زیباست را لگد‌مال می‌کند که فکر می‌کنی به چه حقی؟ به چه حقی؟
بستن قسمت نظرات وبلاگ انتخابی است که شاید مدتی بعد به سادگی عوض شود و باز روز از نو روزی از نو. بی‌احترامی به مخاطب نیست. انتخاب من است برای کمی آزادی، برای لذت بردن از نوشتن، برای کمتر رنجیدن. قطع ارتباط با کسی نیست، کماکان نامه و نامه‌رسان مشغول کارشان هستند. اگر گه‌گاه از خواندن نوشته‌‌ای لبخندی بر لبانتان نشست افتخاری است برایم، بدون آنکه نیازی باشد خبرش برسد. باقی بقایتان.



صفحه‌ی اول