نشان فرزانگی خنده است. سکوت نیست که گویی پس از سال‌ها عشق و جهد و عاقبت درک هستی، ذات چنان تلخ و تیره و یا عمیق و سنگین که جز سکوت چاره‌ای نباشد. بشارت‌ها فریبی بیش نبوده‌اند و جز مرهمی بر جهل مبشران به کاری نیایند. فرزانه زهرخند می‌زند به سادگی و پوچی تمام آن‌چه گفته بودند در جان آدمی نگنجد. اگر هر چه هست همان راز عیان است و نه بیشتر چه بهتی، چه شوری. این قهقهه شکست است.



صفحه‌ی اول