هر از گاهی بیدار می‌شویم. من نمی‌دانم کی خوابمان می‌برد که بعدش بیدار می‌شویم. ولی هر از گاهی بیدار می‌شویم. این بیدار شدن را دوست دارم. بیدار شدن شیرین است. می‌دانی، همه غم و غصه دارند. نداشته باشند هم می‌تراشند، بالاخره انسان یعنی همین. یعنی میل به کمال و وقتی آن کمال دست‌نیافتنی شد غصه می‌خوریم. انگار آخر دنیاست، انگار باد تمام شور و شوقش را برده است. بعد بالاخره بیدار می‌شویم. نه که اتفاق خاصی باید بیافتد، نه، لنگ چیز خاصی نیست. یک روز آفتابی، یک گپ گرم، یک آهنگ دلنشین یا یک بوسه کوتاه هم برای بیدار شدن کافی است. آن وقت باز یادت می‌افتد درست که چرخ گردون به میلت نمی‌گردد، ولی به اعتنای تو هم نمانده کارش. دم غنیمت شمار برادر.



صفحه‌ی اول