عرض شود حالا که ما در زبان می‌اندیشیم و حتی زبان ما را می‌اندیشد که البته بماند برای بعد، این مسایلی که در بیان دچار کژفهمی و کژتابی می‌شوند و حتی نویسنده و متفکر اگر ضعف بیان نداشته باشند باز در پیچ و خمش به گونه‌ای گم می‌شوند که هرگز مقصود اصلی نویسنده جز بر او و حتی گاه بر او پوشیده است، بفرمایید چطور ممکن هستند. به عبارتی اگر زبان محیط بر این تفکر است چطور ممکن است خارج از آن تفکری باشد که به زبان نیاید؟ البته ملتفت منظور بنده که هستید؟ گذشته از این خودتان چطورید؟

دم‌نوشت: جوابیه میثم صدر



صفحه‌ی اول