شهاب‌ها وقتی گم می‌شوند سرعت‌شان را کم می‌کنند، دم‌شان را دور خودشان می‌پیچند و می‌روند با خجالت از نزدیک‌ترین ستاره می‌پرسند کدام وری باید بروند. ستاره‌ها هم همیشه کمی به‌شان می‌خندند و راه را نشان می‌دهند. ما هم که روی چمن‌ دراز کشیده‌ایم و داریم ستاره‌ها را می‌شماریم پیش خودمان فکر می‌کنیم چرا این تکان خورد، اَه باز از نو.



صفحه‌ی اول