درست اواسط سقوط آزاد که زبانت بند آمده ولی چنان جیغ می‌کشی که گلویت دارد پاره می‌شود و به جد آبای هر کس این ماسماسک را اختراع کرده لعنت می‌فرستی، دقیقاً همان لحظه حین تجربه‌ی یک لذت بسیار بدوی، وحشی و اعتیادآور نمی‌دانم آن حس معلق بودن آرامش‌بخش سر و کله‌اش از کجا پیدایش شد؟ البته ما به بی‌سر و صدایی این خیارها نبودیم، بیشتر شبیه این‌ها.

دم‌نوشت: حالا که حرفش شد بد نیست به این نیوجرسیایی یک نگاهی انداخت.



صفحه‌ی اول