روزگار آدم گهگاه به خط خوش نامهها رنگ به جانش میگیرد. نامهها از هزار راه میرسند و به هزار راه میروند، روی کاغذها، روی صفحههای روشن، لای صداهای ضبط شده. فاصله اگر هزار شر است یک خیر دارد و همین نوشتهها است که نوشته میشوند و ثبت میشوند برای آدمهایی که میخواهند یادشان نرود روزگاری چه خوب بوده همهچیز. نامهها حرفهایی دارند که جای دیگری برایشان نیست. آخر بافتشان فرق میکند. آدمها حین نامه نوشتن هزار پیچ و تاب به حرفهایشان میدهند و ناگفتههایشان را لای گفتهها میپوشانند و برای توی گیرنده لذت خواندشان و لاخواندشان میماند.