هوس نوشتن عجب شیرین است. شوق است. تقلای بی‌هوده و بی‌پایان است برای گریز از هیچ و حسرت که عجب گذشت. اصرار است بر زمزمه‌ی می‌گذرد ولی عجب می‌گذرد. سر در سودای دگر داریم برادر. مجال برای جاودان شدن اندک است، مانده صد سال. قرارمان پس، جاودانه، زیر درخت‌های یخ کرده، با کتاب‌هایی که نوشتیم.



صفحه‌ی اول