ابوی فرمودند آبجی ریزه راهی سفر فرنگ هستند بفرمایید من باب همراهی ایشان را همراهی فرمایید. ما هم البته که با کله وحدت فرموده باز راهی دیار فرنگ هستیم. این فرنگ از دید ما نه این ور اطلس که آن ور ولی قبل از وطن است که البته خانه صدایش میکنند اروپا. نفرمایید باز هم اروپا. کی از این قاره سیر شده که ما سیر شویم. فلذا یکی دو روز دیگر راهی شده میرویم نیس، از آنجا به رم و باری و آتن و بعد برمیگردیم به ونیز و بعد اینسبروک یا یک چنین چیزی (داغ یک بار درست و درمان دیدن اطریش و وین ماند بر دل ما به خدا) و بعد مونیخ و فرانکفورت و پاریس. از پایتخت گلها هم مستقیم برگشت به همین ور اطلس. دیدار وطن هم بماند برای بعد. این که باز بردارم سفرنامه بنویسم کمی مضحک است ولی حالا کار مضحک زیاد از ما سر زده. حالا تا آب و هوا بگوید. اصلاً میتوانم از همهجا گزارش وضع هوا بنویسم. گفتم وضع هوا، چند روز قبل هوس باد فرموده بودیم؛ طوفان شد. عینهو پیر ما که گفت ما باران خواستیم سیل آمد. چنان بادی شد که کار به آلارم و آژیر در سطح شهر و استان و لابد قاره کشیده. وسط خیابان شاخهی درخت و سطل و کفش و پیرمردهای سبکوزن جولان میدهند. منظور مواظب باشید هوس چی میکنید. پیرمرد بالایی دستش عیار ندارد.