استیصال ناظرین امروز، همان غایبان بیرون گود نشسته بر خود ایشان پوشیده‌تر از حاضرین است. سؤال اصلی ناظرین که همان چیستی وظیفه شهروندی است - شهروندی‌ای که به میل خود به تعلیق درآمده - در قبال رخدادهای خانمان‌برانداز وطن بی‌پاسخ می‌ماند. نتیجه آنکه واکنش‌های ناظرین غایب در قیاس با وقایع و کنش و واکنش‌های حاضرین به کاریکاتورهایی بیش نمی‌مانند. تظاهرات ساده و مجوز گرفته‌ی این ناظرین در محیطی امن و آرام برای تأثیرگذاری بر جامعه‌ی میزبان ستودنی و عبث است. عبث از آن سو که در کوتاه‌مدت منافع ملی میزبانان بر خلاف تقاضای ناظرین بوده و این بر هیچ‌کس پوشیده نیست. سویه دیگر این اعتراضات همان عذاب وجدان ریشه گرفته از تعلیق شهروندی است. غایبین شرمسار از فرار خود از بطن ماجرا سعی در جبران غیبت خود هستند، با شعار و انتشار اخبار و حتی نقد و تحلیل وقایع، با گذر از خطوط ممنوعه به نیابت از حاضرین بدون آنکه آخر معلوم شود این گذر خواست آنان بوده یا خود غایبین. به شوق امیدبخشی به حاضرین و فریاد اینکه هستند کسانی دور از خانه که پیگیرند و قلب‌شان برای آن مرز و بوم می‌تپد. انگار که نسل ما را به اجبار از وطن رانده‌اند و این انتخابی شخصی نبوده. وطن فقط یکی از عوامل تأثیرگذار بر زندگی این غایبین است، بزرگنمایی این اثر دیگر کلیشه است. تب و تاب ناظرین مستأصل رقت‌بارتر از آن است که خود می‌گویند.



صفحه‌ی اول