لبه‌های تاریخ‌اند که به کار ثبت می‌آیند، همان جا که تاریخ تا می‌خورد، خم می‌شود. بر بلندای این لبه‌ها زمین و زمان شفاف می‌شوند. جبهه‌ها روشن و آدمیان به پلیدان و آزادگان تقسیم می‌گردند. خاکستری‌ها جان می‌بازند و سیاه و سفید فارغ از سرپوش‌های مدرن، هویت خود را فریاد می‌زنند. خشونت از زیرزمین باز می‌گردد و طوفان سر می‌گیرد. آنان که تاریخ را خم می‌کنند از این موهبت برخوردارند که تمام چهره‌های آدمی را در ناب‌ترین و عیان‌ترین شکل نظاره کنند، خشم و نفرت و ایثار و ایمان و الخ. انگار که همه اینان صیقل می‌خورد، جلا می‌یابند. سال‌ها بعد دیده‌های آنان به تجربه بدل می‌گردند و برای نسل‌های بعد به یادگار می‌مانند، در شعر و متن و زمزمه. آدمیان به همین روایات زنده می‌ماند تا باز نسلی قصد کند تاریخ را تا بزند.


نظرات:

یاد آیه های زمینی افتادم که سیاه ها به خاطر این که در اکثریت هستند، حکومت می کنند و نسل ها را می کشند؛ تاریخ ما پر است از این ها ولی آیا می شود باور کرد که روزی هم سفید ها حکومت کنند؟
تاریخ را خاکستری های مایل رقم می زنند به گمانم؛ او که در اکثریت است مسئله این است



صفحه‌ی اول