هفته‌ی پیش یک کنگره علوم انسانی پر سر و صدایی در دانشگاه برگزار شد. زمین و زمان را به هم ریخته بودند، اینجا کتاب بفروشند و آنجا نمایشگاه بگذارند و این طرف سخنران مدعو حرف بزند و الخ. یکی از میهمانان‌شان رضا دقتی بود. عجب مرد افتاده‌ای است. انگار نه انگار در عکاسی یلی است برای خودش. یک سخنرانی در کنگره داشت و یکی هم در یکی از کتاب‌فروشی‌های شهر. اولی به حقوق بشر و ده‌ها جنگی که به عنوان عکاس شاهدش بود گذشت. در سخنرانی دومی که شنونده‌ی ایرانی‌اش بر خلاف بار اول بیشتر بود از فرهنگ بیشتر حرف می‌زد و چند جمله یکبار بین فارسی و فرانسه می‌رفت و می‌آمد. از افغانستان و ترکیه و ترکستان شرقی و فارسی‌زبانان آنجا تعریف کرد. به یک جایی در ترکستان شرقی که در غرب چین است رفته بوده. اسم شهر را عین دیوانه‌ها ننوشتم و الان یک ساعت است نقشه چین را بالا پایین می‌کنم بلکه اسم آشنایی پیدا کنم. شاید کویتون بوده، می‌شود خواندش خُتن. گفت سعدی هم اسم آن شهر را به کار برده. القصه گویا ورود به آن منطقه سخت است، چینی‌ها خوش ندارند هر کسی برود. وقتی مجوز گرفته و رفته به پیشوازش آمده‌اند و با فارسی قدیمی قدیمی خوش‌آ‌مد گفته‌اند. می‌گفت یک نی داشتند که صدایش از نی خودمان بسیار سوزناک‌تر بود و بعدتر فهمیده از استخوان بال عقاب تراشیده‌اندش. بعد از ده برایمان تعریف کرد که انگار زمان را به عقب برگردانده‌ای، به زمان جاده ابریشم. در بازار پارچه‌های ابریشمی آویزان بوده و زنان پارچه‌های آویزان را می‌انداخته‌اند روی شانه‌شان و از همراه‌شان می‌پرسیدند به‌شان می‌آید یا نه. برای فرار از گرمای سوزان دور و بالای کوچه‌های مو (درخت انگور) کاشته بودند که سایه‌ کنند. انگورها را هم جمع می‌کردند در گرم‌خانه‌هایی که عاقبت کشمش بشوند. از قنات‌هایشان گفت و برای همه‌ی این‌ها عکس هم نشان می‌داد و چه عکس‌هایی. از پیرمردی عکس گرفته بود و می‌گفت قدیمی‌ها اعتقاد داشتند حکمت و درایت از چهره پیداست، این پیرمرد برای من مصداق آن حرف بود. خلاصه آنقدر گفت و نشان داد که هوس رفتن به آن طرف دنیا به سر آدم می‌زند. دنبال اسم ده که بودم در این مقاله خواندم روستائیان در بدرقه‌اش به تعارف معمول گفته‌اند: «بخشش باشد، عزت یاران به جا نشد».


نظرات:

I will share this on facebook, hope you don't mind. I loved it.


اینجا می تونی اطلاعاتی در مورد اون شهره پیدا کنی
http://persianlanguage.ir/articles/id=66/

--------------
میرزا: بسیار ممنون. مقاله بسیار جامعی است.
آن وسط یک ختن آمده که درش اقوام فارسی زبان ساکنند. گمانم همان باید باشد


رضا دقتي .. از اون آدمهاييه كه بي هيچ دليلي بدون اينكه از نزديك بشناسم يا ببينم دوستشون دارم .. جزو دوست داشتني هاي بي بهانه من هستند حالا هر جور كه باشند و هر كار كه كرده باشند .. و البته كه رضا دقتي رو نميشه دوست نداشت .. با اين توصيفي كه از اون منطقه كردند و آب و تابي كه شما نوشتيد من رو هم به هوس سفر انداختيد .. همه نگرانيم اينه كه قبل از ديدن خيلي جاهايي كه دوست دارم بميرم .. ميشه خيلي كتابا رو نخوند و مرد .. ميشه خيلي فيلما رو نديد و مرد .. ميشه عاشق نشد و مرد .. اما نميشه به يه جاهايي سفر نكرد و مرد .. براي من مثل يه فاجعه مي مونه .. : ) ..


با "آبرو داری" به روزم!


هر دفعه این قسمت می خونم« بخشش باشد عزت یاران به جا نشد» اشک تو چشام جمع می شه


سلام میرزا
من هم خیلی دوستش دارم و سه، چهار سال پیش که دیدمش، سخنانش خیلی به دلم نشست. دقیق یادم نیست، اما یک میزبان سرخپوستی هم همه را به یک مراسم دعای سرخپوستی، به افتخار او البته، برد که خاطره انگیز شد. دقیق ترش رو اینجا نوشته بودم.
http://nashenakhteha.blogs.com/nashenakhteha_/2009/01/reza-war-peace.html#trackback
امیدوارم خوب و خوش باشی.
----------------
میرزا: ممنون


با سلام
یـک مـهـنـدس برای افزایش رتبه در موتورهای جستوجوگر اقدام به تبادل لینک میکند
در صورت تمایل سایت را لینک کرده و سپس لینک خود را ارسال کنید
نام لینک : یـک مـهـنـدس
آدرس لینک : http://yekmohandes.ir
موفق باشید


در كنگره هاي پر سر و صدايي كه درباره علوم انساني برگزار مي شود ، نه سخنران حرف درست حسابي مي زند - و مي تواند بزند- و نه كسي گوشش به سخنران است. اين كنگره ها براي خرج كردن بودجه هاي پژوهشي يا فرهنگي برگزار مي شوند و يا با اهداف ديگر كه به تئوري سرگرمي سازي تلويزيون بيشتر شبيه است تا كار علمي.


وای خدای من چه منقلب کننده بود ... من شیفته گذشته سرزمینم هستم، شیفته آن عزت، آن زیبایی، آن عظمت فراموش شده، کاش می شد برگشت و لمسش کرد!
خواستید برید دست ما را هم بگیرید. همه آرزو دارند روزی باختر را درنوردند، من خاور را ...
مدرنیت مرا فراری میدهد.
همیشه مقدسات هم خواب آن مکان های اسطوره ای را می بینم، با آجرکاری و معماری شگفت انگیز که تردید دارم وجود خارجی داشته باشد اصلن!



صفحه‌ی اول