چند نامه مانده که جواب ندادی، سفرهایی که هنوز نرفتی، چند مقاله مانده که ننوشتهای، کتابهایی که هنوز نخواندی، درسی که تمام نکردی؛ نگران نباش. من برایش میگویم عجلهای نیست، که حالا نشد دو ماه و شد شش ماه، شد چند سال. اعتراضی نخواهد کرد. اگر قرار نباشد بعد از رسیدن گشایشی در کار باشد، چه شتابی دارم مگر. بنبست کجایش هیجانانگیز است مگر.
لیلی تمام شد قصه و
مجنون ز بادیه، به خانه رفت
افسانه بود!
افسانه بو د
سوزاندن شش بار سیصد و شصت و پنج روز در نور شمع
افسانه بود
شعله ی عریان و ماندگار عشق
گویی از ابتدا
این قصه ی تمام و
کلاغ نیمه راه را
مقصد نبود !!!....
بن بست پنهان شدنش هیجان انگیز است؛ اینکه می شود آن انتهایش سیگاری گیراند یا فراری...
بعد هم گشایش همان کوچه های تودرتوست و آن همه دوراهی یا چندراهی!
میرزا اینطور نگو: دلم می شکنه؛ بذار تنها چیزی که بهش امید داریم زنده بماند؛ هرچند انتها بن بست
والا!
بار اول که خوندم آرومم کرد، بار دوم فقط کلمه بن بست تو ذهنم موند.
قشنگ بود و غمگین به نظرم بن بست همیشه غمگینه
بسیار زیبا.