سرد شده. الان چند تا دانه برف دیدم. همه چیز ساکت است و در همین سکوت اینجا امروز نه ساله شد.
مبارک، میرزا.
مبارک !اینجا هم بادهای سرد می وزه !
مباركه
میگه:
روزی که برف سرخ ببارد ز آسمان
بختِ سیاهِ اهل هنر سبز میشود!
صائب، حدود 430 سال پیش
بیش از 6 سالشو من شما رو می خونم
سلامت باشی
شمع کجا را فوت کردی...؟
میرزا تو هنوز می نویسی؟ آفرین بهت ..
مدتهاست که خاموش اینجا رو میخونم و امروز خواستم بدونین که چه خوشحالم که مینویسین
همیشه همه جا هوا سرده.چه زود شد 9 سال.انگار دیروز بود...
تبریک برای نه سالگی...
در سکوت
و سرما
خوش به حالت که دانه های برف را زودتر از من دیدی ...
و من چقدر دلم برف می خواهد...
مبارک باشه سالروزت میرزاخان
خوب است ک کسانی هستند ک چیزهایی مینویسند که آدم با خواندنشان نفس عمیق بکشد و لبخند بزند
اینطوری که نوشتید می ارزد به سرد شدن.مبارک.
من شاید دو سال بیشتر نباشه که اینجا رو میخونم، ولی توی همین مدت، بهترین سفرنامهها و بهترین نقل قولها رو خوندم ازت.
امیدوارم همیشه تداوم داشته باشی.
سال هشتاد و دو یا سه بود، اولین نوشته ایی که از میرزا( آن وقت ها بهت می گفتند میرزای وبلاگستان) خواندم دیالوگی بود از گربه های اشرافی. یادش بخیر. موفق باشی میرزای وبلاگستان، پیکوفسکی عزیز و همچنان باشی و بنویسی.
---------
میرزا: ممنون :)
مبارک باشه
درود ، وای خدای عالی مینویسید . . . کلی لذت بردم ، خیلی خیلی ممنون :)
عموما از گودر می خونمت و یهو دلم خواست به همین مناسبت چارتا لک سیاه روی سپید برفی های صفحهت بذارم
پایدار باشی پیکوفسکی خوب ..