دیشب در خواب نهالی داشتم٬ آرام. نهال را با خورشید و ماه شریک بودم٬ با ستارههای چشمک زن شمالی و بادهای گرم جنوبی٬ با دشتهای بیپایان غربی و کوهستانهای ستبر شرقی٬ با نقش و نگار آسمان و پیچ و خم زمین. با جانم و جانانم شریک بودمش. صبح بیدار شدم و دیدم نهال آن سوتر از میانهی قالی قد بلند کرده. امشب خواب درختی میبینم تنومند. آسوده در سایهاش دراز کشیدهام. برای صبح لحظه میشمارم.
ياد زنده ياد خانم سيمين دانشور و شاهكارش "سو و شون"بخير
عـجـب خـواب زيـبـائــي
درخشان بود !!