دو سه وجب بالاتر از زمین و زمان در یک بعدازظهر اواخر زمستانی که آفتاب اریب عصر دارد گرد و غبار اتاق را روشن و خاموش میکند بر پسزمینهی بلندگویی قد برافراشته که نوایی اینجهانی دارد، ناغافل وصل میکنی عصر را به شب که لیوانی به دستت دادهاند و هنوز نوا آنجهانی است و رقص بر روی پنجهها و دست رو به آسمان که ستاره بچینی.