«...عبادي آخرين نعل وارونه تاريخ ماست. رضاخان سكولار سر ستيز با دين برداشت اما نتيجه قهري دين ستيزي او دين سالاري را رقم زد و دين سالاري رقم خورده آرام در دل دولت عرفي غنود و از كرسي دولت قدسي فرود آمد و اينك روشنفكري عرفي ميراث دار روشنفكري ديني مي شود تا دين را بر جايي مستقر كند كه هيچ دين ستيز و دين سالاري نتواند آن را از جاي خويش جابه جا كند: اسلام عبادي، اسلام فرهنگ است. فرهنگي تنيده در پوست و جان و خون او. فرهنگي كه نوروز و عاشورا را باهم دارد. به روزگار صفوي كه اين دو روز يكي شدند همين فرهنگ بود كه روز اول را عاشورا و روز دوم را نوروز گرفت. روز اول را گريست و روز دوم را خنديد. به عصر قاجاري استادساز ايراني سرود سازش را با سوره اي قرآني تنظيم كرد تا نواي قرآن و صداي ساز درهم آميزد. نه اينكه به يكي بگريند و به ديگري برقصند. كه در هر دو آرامش گيرند. به عصري ديگر در قنوت، شعر حافظ خواندند كه الا يا ايهاالساقي... و هيچ نپرسيدند كه اين ساقي كيست....»
محمد قوچانی، سرمقاله روزنامه شرق



صفحه‌ی اول