«از تحريريه روزنامه كه بازديد مى كند از جوانى بچه ها و شورى كه در آنها جارى است به شعف مى آيد. پشت جلد كتابش از حضرت احديت، سلامتى، مسرت و پيشرفت آرزو و تاكيد مى كند كه در زندگى شكست وجود ندارد بلكه همواره تجربه است. مهدى فخارزاده بسان تهرانى هاى مذهبى قديم وقتى بناست صحت گفته هايش را اثبات كند، مى گويد: «به ائمه معصومين قسم.» عكس يادگارى اش را كنار در خروجى روزنامه كه مى گيرد اميدوار است براى مراسم كلنگ زنى «مدرسه وقفى پدرش» باز هم به تهران بيايد. ارادت او به پدر چنان است كه با وجود عزيمت خواهر و برادرهايش به آمريكا خانه خيابان لرزاده ميدان خراسان را همان طور حفظ كرده است: «من لذت مى برم كه بتوانم براى كسى كارى انجام دهم. واقعاً از اينكه بتوانم به ديگران كمك كنم لذت مى برم. تملق همه نمى كنم.» مهدى فخارزاده كمتر از پنج ساعت ديگر بايد مهرآباد را به مقصد نيويورك ترك كند. با خاطراتى از دومين سفرش به تهران ...«تصدقتان بروم بفرماييد.»
مصاحبه با مهدى فخارزاده، شرق
همیشه از پیرمردها، تجربههایشان، ادبیات گفتاریشان و از آرامششان لذت بردهام.