«...بچه دومشان شيرين به بيمارى صعب العلاجى به جهان كودكان آسمانى پر كشيد، من و چند تا از شاگردان براى تسلا به خانه شان رفتيم. من سخنگوى گروه شدم. وارد كه شديم ملك الشعرا بهار، دكتر سياسى، نصرالله فلسفى و ديگر استادان و شاگردان زبده اش دكتر خانلرى و دكتر معين هم بودند. پس از سلام گفتم: استاد! ما چه بگوييم كه شما ندانيد، و شما چه جواب بدهيد كه ما ندانيم. تنها براى شما آرزوى شكيبايى داريم. اشك از چشمانش واقعاً جوشيد، سرش را بالا كرد و گفت: فلك بر سر نهادش لوح سنگى...»
سيمين دانشور، دريغاگوى استاد بديع الزمان فروزانفر



صفحه‌ی اول