دیروز انجمن اسلامی دانشکده فنی جلسه‌ی پرسش پاسخی با قالیباف برگزار کرد. یادداشت‌هایی برداشتم. نقل‌قول‌ها طبق معمول بریده‌بریده هستند و نه چندان دقیق.

قالیباف با همان تیپ قهوه‌‌ای مشهورش آمده بود و با وجود اینکه هوای سالن گرم بود تا آخر دست از سر آن کت برنداشت، لابد کاریزما نباید خط برمی‌داشت. سالن به تدریج پر شد ولی از اواسط جلسه وقتی معلوم شد آقا چندان شفاف نیست گروهی عطای آقا را به گفتمانش بخشیدند و رفتند. جو بیشتر علیه قالیباف بود، کلماتی که به کار می‌برد از زبان خودش نبود و گه‌گاه که کلمات را عجیب تلفظ می‌کرد صدای خنده آرامی از سالن شنیده می‌شد. بسیار عکاس و فیلم‌بردار آمده بودند. با یک بسم‌الله بسیار غلیظ و عربی حرف‌هایش را شروع کرد و همان اول مرتکب یک اشتباه استراتژیک شد: «فضای روشن‌فکری و نظریه‌پردازی برای جامعه لازم است ولی نباید از کارهای اجرایی غافل ماند...» در دانشکده فنی باید یک دیوانه باشید که به عنوان یک اصول‌گرا از خاتمی اینگونه انتقاد کنید.
«اصلاحات امری است لازم ولی باید مبتنی بر عقلانیت باشد نه احساسات.»
«ما در این مملکت حزب درست حسابی نداریم.»
«بزرگترین مشکل دولت این است که رانت‌خوار است.»
در مورد اقتصاد بیشتر در مورد بدیهیات صحبت کرد و شاید تنها قسمت قابل اعتنا نظریات مثبتش در مورد بخش خصوصی بود، البته حرف‌زدن مالیات ندارد.
«حل و پیشگیری تقابل‌های اجتماعی وظیفه‌ی نخبگان و روشنفکران کشور است.»
در مورد آزادی بیان اول دچار جوگرفتگی شد: «هر کس باید بتواند هرچه که فکر می‌کند بیان کند» و البته بعد از چند دقیقه آن مگر همیشگی آمد «مگر وقتی که امنیت ملی را به خطر بیاندازد و ...»
جلسه را سه نفر از انجمن اسلامی اداره می‌کردند. قالیباف کمتر حین پاسخ دادن به انجمنی‌ها نگاه می‌کرد. عملکرد آن‌ها هم چندان قابل قبول نبود، چندجا این فرصت را به قالیباف دادند که روال جلسه را به دلخواه خود عوض کند.
نکته جالب دیگر آنکه حتی یکبار هم کلمه «نیروی انتظامی» را بکار نبرد. به جای آن می‌گفت «پلیس».
«حرف مرد دوتاست. لازم شد باید قبول کند اشتباه کرده است.»
«اگر من رئیس جمهور بودم نمی‌گذاشتم کار انتخابات مجلس هفتم به آنجا بکشد. ولی اگر هم می‌کشید باز برگزار می‌کردم.»
«...شورای محترم نگهبان...»
«بالاخره با مجلس هفتم راهی برای تعامل پیدا می‌کنیم.»
«با بخشنامه مشکل گرانی حل نمی‌شود» در باب طرح تثبیت قیمت‌ها
«من همیشه سعی کردم به آقای خاتمی کمک کنم.» در مورد نامه فرماندهان سپاه به خاتمی که قالیباف هم یکی از آن‌ها بود. نامه‌ای بود بسیار تهدید کننده.
«18 تیر اوباش ریخته بودند مرکز شهر و نوامیس و موتور(!) مردم در خطر بود.»
«من همیشه حرف رهبر را قبول کرده‌ام و خواهم کرد.»
چند نفر حسابی خدمتش رسیدند. یک دکتر بنی‌هاشمی بود که شفاف‌نبودنش را به رخش کشید. دیگری مزروعی (یکی از وبلاگ‌نویسان دستگیر شده) که در نهایت گفت «شما وعده‌هایی را که به ما در مورد پیگیری بدرفتاری های ناجا با ما دادید فراموش کردید. وعده‌های ریاست جمهوری هم همین‌گونه خواهد شد؟»
تیرخلاص آخرین پرسش شفاهی بود: «من الان برخلاف کمی قبل اعتقاد دارم شما رئیس‌جمهور خوبی می‌شوید چون خوب آسمان و ریسمان را به هم می‌بافید، هرچند سخنرانی‌تان به گوش‌نوازی سخنرانی‌های آقای خاتمی نیست.»
در نهایت به نظر من قالیباف آدمی در قد و قواره ریاست‌جمهوری نیست. هنوز تجربه‌ی کافی در سیاست ندارد، شاید پست وزیر و وکیل بیشتر برازنده‌اش باشد. چاله‌هایی که دیگران حین بحث برایش کنده‌اند را نمی‌تواند رد کند و بعضاً خودش برای خودش چاه می‌کند. در رقابت داخلی جناح راست تنها امتیاز قالیباف به لاریجانی این است که سابقه منفی ندارد، البته اصولاً چندان سابقه‌ی سیاسی‌ای ندارد که مثبت باشد یا منفی.


نظرات:

سلام با اکسپرسیونیسم آلمان به روزم


سلام.بچه ها خوب پوست قالیباف رو کندن.خوشم اومد.خدا عاقبت ما رو بخیر کنه اگه این بله قربان گوها عهده دار سرنوشتمون بشن



صفحه‌ی اول