امروز جلسهی گفتگویی در انجمن مطالعات توسعه گفتمان حقوقی با شرکت پروفسور مایکل ایگناتییف و دکتر رامین جهانبگلو برگزار شد. موضوع جلسه حقوقبشر و لیبرالیسم بود. این مساله که اینجانب آنجا چه میکردم و چه ربطی به ما داشت خارج از بحث میباشد.
« ايگناتیيف استاد حقوق بشر دانشگاه هاروارد است که به ايران آمده و در روزهای اخير، سخنرانیهايی در خانه هنرمندان ايران و کرسی صلح و حقوق بشر يونسکو انجام داده است. او را در غرب به عنوان متخصص انديشههای آيزايا برلين و نيز به عنوان کارشناس حقوق بشر میشناسند. در زمان حکومت طالبان به افغانستان سفر کرد و در آنجا گفتوگويی با زنان افغان ترتيب داد. مدتها نيز در روزنامه نيويورک تايمز فعاليت روزنامهنگاری داشته است. ايگناتیيف شهروند کانادا است. » (به نقل از روزنامهی شرق)
پروفسور ایگناتییف شخصیت بسیار صمیمی و آرامی داشت. شمرده حرف میزد و بسیار با علاقه به سوالات جواب میداد. به نظر میآمد از سفرش به ایران راضی باشد. ایگناتییف در اصل یک ژورنالیست بوده است و کار خبرنگاری را از هجده سالگی شروع کرده است و بعدها به زمینهی حقوق بشر علاقهمند شده و دکترای خود را در این زمینه گرفته است. در کنار تمام اینها چند رمان نیز نوشته و چند جایزه معتبر داستاننویسی نیز نصیبش شده است. خودش میگوید نمیداند تمامی این زمینهها چه ارتباطی با هم دارند ولی اعتقاد داشت فصل مشترک تمامی آنها «آموزش» است، چیزی که در خونش وجود دارد. در زمینهی حقوق بشر وی بیشتر به جنبهی سیاسی آن علاقمند بود تا مسایل حقوقی.
دکتر جهانبگلو در این جلسهی خاص بیشتر نقش مترجم را بر عهده داشت و به گفتهی خودش همه آمده بودند سخنان پروفسور را بشنوند و نه سخنان او را. پراکندگی موضوعات یادداشتها به این دلیل است که سوالهایی که پروفسور میشد از زمینههای متفاوتی بود.
«هر کشوری در زمینههای اجتماعی باید تعریفهای خود را داشته باشد. دموکراسی، سکولاریسم و حقوقبشر در ایران و آمریکا بسیار متفاوت تعریف میشوند. در فرانسه به آموزش سکولاریسم معتقد هستند و با حجاب مخالف هستند و این از دید حقوقبشر آمریکایی عادلانه نیست.»
«در لیبرالیسم قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی و قدرت فرهنگی در بخشهای مختلف جامعه گسترانده شدهاند و هرگز دو مورد از این قدرتها در دست یک بخش جامعه نیستند. هر صاحب قدرتی توسط دیگران مورد نقد قرار میگیرد. منظور قدرت بین رئیسجمهور، قوهی قضائیه، مردان مذهبی، سکولارها و ... پخش شده است.»
«در لیبرالیسم هیچ کس نمیتواند بگوید حقیقت نهایی را میداند.»
«حقوقبشر حقوقی هستند که شما دارید چون انسان هستید.»
«حقوقبشر میتوانند از کسانی که حقوق شهروندی آنان سلب شده است (مانند زندانیان و یا پناهندههای اجتماعی که در کشور میزبان حقوقی ندارند) دفاع کند و نیز به انسانها کمک کند تا حقوق شهروندی خود را از دست ندهند.»
«متاسفانه امروزه این حقوق شهروندی است که میتواند از شما دفاع کند نه حقوقبشر.»
«مطبوعات در حمایت از حقوقبشر نقش بسیار مهمتری از دادگاهها دارند.»
«دموکراسی میتواند به حقوقبشر ضربه بزند. انتخابات پوپولیستی خطر بسیار بزرگی برای حقوقبشر هستند.»
«مجازات اعدام نقطه برخورد دمکراسی و حقوقبشر در ایالات متحده است. مجازات اعدام پشتوانهی بسیار محکم دموکراتیکی را در آمریکا دارد.»
«بر طیق قوانین اعدام دولت میتواند جان انسانها بگیرد. این در تناقض با حقوقبشر است. جان از طرف دولت داده نشده است که از طرف او نیز گرفته شود.»
«بهترین دلیل برای توقف مجازات اعدام احتمال وقوع اشتباهات است.»
«برای رعایت حقوقبشر سیستم حکومتی باید چیزی شبیه به لیبرالدموکراسی باشد.»
«به اعتقاد من لیبرالیسم بومی در ایران با سیستم جمهوری اسلامی ممکن نیست. شاید در جمهوری با مردان مذهبی ممکن باشد ولی نه با جمهوری اسلامی.»
«شما تا وقتی برای برقراری عدالت برای مردم عادی آن هم با هزینه کم زمینه ایجاد نکنید نمیتوانید انتظار داشته باشید در کشور دموکراسی برقرار شود.»
«از انتخابات چند روز پیش چنین بر میآید که بین شما و جامعهی ایران فاصله افتاده است.»
«نفت بزرگترین مشکل شما برای برقراری دموکراسی است. بروید اقتصاد بخوانید و کشورتان را از چنگال نفت نجات دهید.»
«حقوقبشر در کنار اینکه به زبان سکولار نوشته شده است تضمین کنندهی آزادی مذهبی است.»
«شما اگر برای آزادی خود بجنگید و نه برای آزادی مردم هرگز پیروز نخواهید شد.»
«من قهرمان نیستم. کار من تعلیم قهرمان بودن به شما است. برای همین میگویم باید برای دموکراسی و حقوقبشر بجنگید. حکومت همیشه از حقوقبشر میترسد.»