«سرورم، هنر نمی‌تواند در طرف منجمد مرمر یا در قاب‌های مرصع بزیید؛ قصه‌های تحسین‌انگیز من کافی نیست. هنر، سرورم، لباس رسمی نمی‌پوشد، به زبان بورژوا سخن نمی‌گوید، قامت الف‌ها و گردی نون‌هایش را با صبر و حوصله اندازه نمی‌گیرد. هنر آن‌طور که خوشش بیاید گام برمی‌دارد، با شکوه و عظمتی زرین و در هاله‌ای از آتش، یا که در عریانی خویش پیش می‌رود، به گِل نرم و داغ شکل می‌بخشد و با نور نقاشی می‌کند. هنر بس غنی است. بال‌هایش را همچون عقابی به هم می‌کوبد، یا چون شیری غران پنجه می‌افکند. اگر انتخاب میان آپولو و غازهای این جهان است، آپولو را برگزینید، سرورم، حتی اگر غازها از مرمر تراشیده شده باشند و آپولو سراپا پوشیده از گِل رس باشد...»
شاه بورژوا، روبن داریو، از کتاب «سومین کرانه‌ی رود»


نظرات:

حتي !!!



صفحه‌ی اول