دفتر مطالعات و تحقیقات دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه با همکاری تشکل غیردولتی چهارسوق سری کارگاه‌هایی تحت عنوان «تجربه احزاب در ایران» برگزار می‌کند. از تمامی احزاب اثرگذار دعوت کرده‌اند که از تجربه‌ی کار حزبی خود بگویند. حتی از حزب توده و حزب مؤتلفه دعوت کرده‌اند و آن‌ها نیز قبول کرده‌اند. یادداشت‌هایی که برداشته‌ام را به تدریج این‌جا می‌گذارم، اگر روزی هم متن کامل سخنرانی‌ها بدستم رسید آن‌ها را هم اضافه می‌کنم.
محمد عطریانفر از حزب کارگزاران اسلامی برای سخنرانی در مورد تجربه این حزب دعوت شده بود. عطریانفر مردی بود قاطع و محکم، به نظر می‌آمد هیچ‌چیز نمی‌تواند باعث شود خونسردی‌اش را از دست بدهد. آرام تاریخچه‌ای از حزب را گفت و با مهارت بسیار از جواب دادن به سؤال‌هایی که نمی‌خواست امتناع می‌کرد. تکنوکرات سیاستمدار در کوره جمهوری اسلامی خوب گداخته شده بود، نمونه تمام‌عیار سیاستمدار ایرانی. مانند همیشه یادداشت‌ها نقل به مضمون هستند.

«دولت اول سازندگی تبلور افزایش امید به زندگی بود. در دولت دوم مطالبات سیاسی مردم به تدریج رخ نمود. همین مطالبات سیاسی باعث شکل گرفتن گروه‌های جدیدی شد.
تا سال 73 تکنوکرات‌ها ابزار دو اردوگاه چپ و راست بودند. هر اردوگاه تکنوکرات‌های خود را داشت. در سال 73 در آستانه انتخابات مجلس پنجم ما به عنوان گروهی از همین تکنوکرات‌ها به این نتیجه رسیدیم که می‌توانیم نقش سیاسی بیشتری ایفا کنیم. آقای هاشمی در ابتدا علاقه‌ای به این مقوله نداشت ولی برعکس رهبر معتقد به این حرکت بود. بالاخره آقای هاشمی قبول کرد و به روحانیت مبارز پیشنهاد کرد از لیست سی نفره خود پنج نفر را به تکنوکرات‌ها اختصاص دهند ولی ایشان استعداد سیاسی از خود نشان ندادند و قبول نکردند.
با تایید رهبری این اندیشه به نام جمعی از خدمتگذاران سازندگی اعلام حضور کرد. این جمع تشکیل شده بود از ده نفر وزیر، شش نفر معاون و یک شهردار. بعد از اولین بیانیه با اقبال گسترده‌ای روبرو شدیم. جناح راست به شدت مخالفت کرد و جناح محذوف چپ استقبال. در عین حال هاشمی با فعالیت ما موافق شد و به عکس رهبری مخالفت کرد و با یک نامه خواستار خروج وزیران از جمع شد که چنان نیز شد. حتی تصمیم به متلاشی شدن داشتیم که بنا بر توصیه هاشمی در صحنه ماندیم. حتی کار به آنجا کشید که مجلس چهارم اعتراض‌نامه‌ای بابت ستایش ما از مدیریت هاشمی در مجلس سوم صادر کرد.
برای شرکت در انتخابات مجلس پنجم با مخالفت شورای نگهبان روبرو شدیم. دکتر نوربخش از طرف ما با شورای نگهبان مذاکره کرد و در نهایت ایشان قانع شدند ولی برای لاپوشی این شکست از ما خواستند نام حزب را تغییر دهیم و با نام دیگری وارد عرصه انتخابات شویم.ما نیز نام حزب کارگزاران اسلامی را انتخاب کردیم.
بسته شدن لیست ما شروع دعواهای سیاسی بود. حزب با جذب نیروهای تکنوکرات و جوان سازمانی فراگیر شده بود و در بسیاری از مراکز استان دفترهایی دایر کرده بود. جناح راست از ترس شکست نامزد اصلی‌شان ناطق نوری (که در صورت وقوع شکست بسیار سنگینی بود) پیشنهاد داد لیست مشترک ارایه کینم که با مخالفت حزب روبرو شد. ایشان نیز شروع کردند به تخریب آقای هاشمی. هاشمی نیز در پاسخ شروع به افشاگری کرد و مشروح مذاکراتش در زمانی که پیشنهاد لیست 5-25 داده بود را بازگفت. در نهایت تحت فشار شدید مجبور شدیم قبول کنیم ده نفر مشترک داشته باشیم. آقایان اصرار داشتند نام ناطق نوری در لیست قرار گیرد که پس از بحث‌های فراوان مجبور شدیم. عبدالله نوری به عنوان اصلی‌ترین نامزد لیست ما به نشانه اعتراض انصراف داد ولی بنا بر توصیه اکید رهبری مجبور شد به لیست بازگردد.
انتخابات برگزار شد و از مجموع 270 کرسی 95 کرسی بدست آوردیم. نفر اول فائزه هاشمی و دوم ناطق نوری بود ولی معلوم نشد به چه دلیلی جای این دو نفر عوض و اعلام شد. بدین تریب حزب فراکسیونی نیرومند در مجلس داشت. بر سر ریاست مجلس رقابتی بین ناطق نوری و عبدالله نوری در گرفت و پیش‌بینی می‌شد عبدالله نوری به سادگی کرسی ریاست را بدست آورد. این بار هم توصیه بزرگان عبدااله نوری را مجبور به انصراف کرد ولی این بار عبدالله نوری منابع این فشار را اعلام کرد و بعد انصراف داد. با وجود اینکه ریاست را از کف دادیم ولی بسیاری از کمیسیون‌ها را گرفتیم.
انتخابات بعدی ریاست جمهوری بود و آغاز بیداری چپ. روحانیون مبارز به سراغ موسوی خوئینی‌ها رفتند ولی او قبول نکرد. جناب خاتمی نیز به هیچ عنوان زیر بار نمی‌رفت تا آنکه با این سخن که حداقل اقلیتی قوی داشته باشیم قبول کرد. کارگزاران بالطبع باخت در انتخابات را نمی‌خواست و در آن مقطع هیچ‌کس شانسی برای برای خاتمی قائل نبود. لذا به سراغ دکتر حبیبی رفتیم و پس از قبول نکردن وی از خاتمی حمایت کردیم. بسیار به رخ ما کشیدند که دقیقه‌ی نود پیوستید ولی اینگونه نبود. کارگزارن دومین گروه سیاسی جاندار بود که از خاتمی حمایت کرد. (در اینجا ضبط را خاموش کرد) این تاکنون جایی درج نشده است. در همان روزها آقای خاتمی به من زنگ زد که با شما و آقای کرباسچی کار دارم. در ملاقات همان حرف مشهورش را زد که مگر پفیوز دیگری نبود که سراغ من آمدید؟ به شوخی گفتیم نبود. گفت من به پشت‌گرمی عبای پوسیده روحانیون مبارز وارد انتخابات نمی‌شوم. شرط من حمایت شما است. (ضبط روشن می‌شود) اینگونه بود که خواست خود آقای خاتمی حمایت کارگزاران از ایشان بود. 76 در ادامه اندیشه نوگرایانه تکنوکرات‌ها بود که از 74 شروع شده بود و در 76 به اوج رسید. البته هیچ کدام از گروه‌های سیاسی حتی خود خاتمی سهم چندانی در حماسه دوم خرداد نداشتند.
در کابینه علی‌رغم نیت اطرافیان خاتمی چند کارگزار حضور داشتند، البته مشارکت سهم زیادی در پایداری موقعیت خاتمی داشتند. دو سال طول کشید تا برای خاتمی روشن شود در کشورهای جهان سوم توسعه از توسعه اقتصادی نشات می‌گیرد.»
در جلسه قبل از آن محمد نعیمی‌پور از حزب مشارکت گفته بود حزب کارگزاران یک گروه اقتصادی است نه یک حزب سیاسی. عطریانفر پاسخ داد «ما یک گروه اقتصادی نیستیم. حتی من به خودمان این نقد را وارد می‌دانم که چرا کار اقتصادی نمی‌کنیم. یک حزب باید بتواند پول اجاره ساختمان خود را بدهد، برای تبلیغات پول داشته باشم.» که کنایه‌ای بود به حزب همیشه بی‌پول مشارکت.
«کارگزاران حزب نیست. دلیل توقف فعالیتش نیز همین است. اگر بخواهد دوباره فعال شود باید روال منطقی حزب شدن را طی کند. ما چون خود در حکومت بوده‌ایم و مشکلات را دیده‌ایم می‌فهمیم چرا خاتمی از نوری یا کرباسچی حمایت نکرد. خاتمی امروز به کارگزاران نزدیک‌تر است تا مشارکت.
باقی ماندن اندیشه کارگزاران بعد از هشت سال دلیل اصالت اندیشه است، البته مشارکت نیز اینگونه است.»


نظرات:

چشم ما روشن ! پيش عمويي كه ميري ! با عطر هم كه دمخور شدي ! پيش طالقاني هم كه ميري ! ميگم يه وقت بنا نيست وزيرت كنن , يه سر برو پيش حاج محمود , شايد تو هم وزير شدي ! تو كه پيش همه ميري ! يه سر هم به اين حاجي بزن ! شايد تازه يه چايي هم خوردي ! بد نيست ها


فکر کرده بودید میتونید از عطریان اطلاعاتی حرف دربیارید؟!
حرفهاش نشون میده که مثل همیشه با زبل بازی از گفتن حرفهای به درد بخور در رفته.


خيلي جالب بود مرسي


خيلي جالب بود مرسي



صفحه‌ی اول