«...زيرچشمی دختر نوجوانم را نگاه می‌کردم که خميازه می‌کشيد، چشم‌هايش را می‌ماليد اما مشتاقانه فيلم را دنبال می‌کرد، برای اينکه احساساتش را محک بزنم چندين بار از او پرسيدم: «نمی‌خوای بخوابی؟» و پاسخ داد نه، می‌خوام جوليا را ببينم و دست آخر هم وقتی که فيلم تمام شد دقيقاً همان سئوالی را از من کرد که من بعد از اتمام فيلم از بزرگترهايم پرسيدم: «دختر جوليا پيدا نمی‌شه؟» سئوالی که بعد از سال‌ها هنوز هم با ديدن جوليای «فرد زينه مان» فکرم را مشغول می‌کند و هنوز هم بعد از سال‌ها حتی زمانی که جين فوندا (ليليان) را در چهره‌ای ديگر می‌بينم از او می‌پرسم «بالاخره ليليان کوچولوی جوليا را پيدا کردی؟» و امروز صبح دختر من وقتی که برای رفتن به مدرسه حاضر می‌شد، درحالی که از چهره‌اش نمايان بود که کسر خواب دارد باز هم از جوليا می‌گفت و من خوشحال شدم. خوشحال و اميدوار چرا که اين نسل جديد نيست که انتخاب درستی ندارد بلکه اين سينمای ما است که بايد بکوشد تا بتواند فرد زينه مان داشته باشد و جوليا بيافريند...»
هما گويا، جوليا، از اينجا تا ابديت، شرق


نظرات:

حوصله م نيومد ببينم !


فيلمش فوق العاده بود..اونجوري كه ليلي جوليا رو دوست داشت هم
به اينكه اين خانوم هما گويا اون موقع بوده تا توي سينما ببينه فيلمو حسوديم ميشه
خوبه گاهي اين سيماي لعنتي رو تحمل كرد اگه از اين سوپرايز ها داشته باشه



صفحه‌ی اول