قربان این‌طوری نمی‌شود. شب درب و داغان و خسته آدم یک کافی‌نت پیدا می‌کند و دقیقاْ معلوم نمی‌شود حالا تا یک حدودهایی چه شده است و چه نوشته می‌شود. منظور برگشتم سر فرصت یک سلسله راپورت دندان‌گیر با عکس و دیگر مدارک می‌نویسم شرمنده بازدیدکننده‌های محترم و محترمه نشوم.
به ما اطلاع دادند در دو سال اخیر ستون‌های آکروپولیس و معبد زئوس و... همچنان همانند دو هزار سال اخیر سر جای‌شان مانده‌اند و ما هم فکر کردیم خوب برای چه دوباره تشریف ببریم زیارتشان. فلذا قدری ماجراجویی کرده رفتیم بندر با یک عدد زیرسکی (این اسم را خودم اختراع کرده‌ام، چون این کشتی چیزی بود بین زیردریایی و جت‌اسکی) رفتیم به جزیره آگیما در چهل دقیقه‌ای بندر. عرض می‌شود بسیار جالب بود، یک جزیره غیر توریستی و بسیار طبیعی. دقیقاْ یک روستا بود و سر تا ته روستا را در یک ربع می‌شد گشت. آدم‌هایش بسیار مهربان، با تمام وجود سعی می‌کردند کمکم کنند پیدا کنم کجا هستم. یک نفر هم پیدا نکردم انگلیسی بلد باشد. ناهاری خوردم جای تمام خوش‌خوراک‌ها خالی، البته چندان نفهمیدم چه بود، گویا یک جور ماهی بود در معیت شراب سفید محلی. یک عدد دیوار باستانی مشاهده شد که هیچ جایش به انگلیسی ننوشته بود چی هست و چرا آنجاست. به سخنان راهنمای یک گروه توریست پیرپاتال گوش دادم ولی باز نفهمیدم چون گویا داشت به ژاپنی و یا چینی صحبت می‌کرد.
بعدازظهر به مجموعه المپبک آتن مراجعه شد و با مشعل المپیک عکس انداخته شد. این به کنار آقا در آن چند هکتار زمین پرنده پر نمی‌زد. ساختمان‌ها ساکت و خالی و ترک شده. انگار در داستان علمی تخیلی هستید و به بقایای یک تمدن محو شده نگاه می‌کنید. حتی یک مسلمان هم نبود بگوید آخر چطور باید رفت داخل این استادیوم. یک دور دور استادیوم چرخیدم دری پیدا کردم بروم داخل محوطه؛ دوباره یک دور زدم یک در پیدا کنم بروم داخل استادیوم؛ یک دور دیگر هم برای اینکه بفهمم چطور باید رفت داخل زمین چمن. زمین فوتبال جای کوچکی است و نقطه پنالتی هم بسیار نزدیک به دروازه. صندلی‌های جایگاه ویژه نیز بسیار نرم و راحت هستند. جالب آنکه پشت جایگاه بوفه‌ای بود سرشار از خوردنی و نوشیدنی و آن هم ترک‌شده. خلاصه جای خوفناکی بود. بیرون هم دو عدد سگ بهمان پارس فرمودند.
ملت یونان چندان زیبارو نیستند و کمی هم تون صدایشان بلند است. تصور می‌فرمایید با شما دعوا دارند، ولی بسیار خونگرمند و اگر حوصله داشته باشند تا مشکلاتی که دارید و یا حتی ندارید را حل نکنند ول‌کن معامله نیستند.
دیشب به همراه علی‌خان هاشمی (می‌شود رئیس تور) و همسرش و تنی چند از یاران ایشان به صورت نیمه رسمی در کوچه‌های مشرف به آکروپولیس گم شدیم و در نهایت گویا پیدا. یک عدد شام خوردیم که باز در نهایت نفهمیدم چه بود. آگاهان آگاه هستند زیباترین قسمت‌ یونان همین کوچه پس کوچه‌های باریک، زیبا و آرام آتن است. کمی هم گیج‌کننده هستند. در کمال حماقت در یک چند راهی یک ماشین را نشان کردم که من از این کوچه‌ای آمدم که این ماشین اولش پارک شده است و وقتی برگشتم ماشین رفته بود، نخندید.
فردا خواهیم رفت دریای آدریانتیک را رد کنیم برویم ونیز. فکر کنم باز آن کشتی اینترنت داشته باشد، اگر خبری نشد یقیناْ نداشته است.
راستی گمانم به یونانی پیکوفسکی بشود این: Πικοφσκη


نظرات:

ميرزا جان اين چيزهای خنده‌دار که می‌نويسی و بعدش می‌گويی نخنديد والا خيلی ستم‌کارانه است. اين حکايت که آورده‌ای باعث شد که فکر کنم تشخيص اوليه‌ام در مورد ميرزا نصرالدين چندان هم نادرست نبوده!
خوش بگذرد. اين سه چهار سال که اخبار هواشناسی کره را دنبال کرده‌ام به نظرم می‌رسد تابستان اروپا در مجموع بهتر از بهارش است ولی خب بهار هم برای خودش لطفی دارد.


آقا! قربان دست‌ات، تا آن‌جا که رفته‌ای یک تحقیق‌ای بکن ببینم تلفظ صحیح حروف یونانی چیست. بگوییم فی یا فای؟ بگویم پی یا پای؟ کسی را چطوری تلفظ کنیم؟ هممم ... این‌ها گویا همیشه مشکل همه جای دنیا بوده‌اند!

----------------
میرزا: اتفاقاْ یک تلاشی کردم بفهمم چه می‌گویند. گویا اینجا هم روایات متفاوت است؛ ولی یقین دارم آن را «فی» می‌خوانند.


آقا به شدت خوش بگذره!


پس يکباره بفرماييد اين همه ما وصف غذاهاي يوناني را شنيديم و در فيلم‌ها ديديم، اوهام و خيالات بوده....
من فکر مي کنم علي قديمي اگر اين پست شما رو بخونه پس مي‌افته! اين که همه‌اش شد "نفهميديم" و "متوجه نشديم" و "ما نبوديم" که!!
حالا اين که گذشت، ببينم ونيز چه مي‌کني!
راستي ريسک فرانسه آمدن‌تان چند درصد است؟ والله خودت که مي‌داني خبري نيست اينجا...تازه اين دانشجوها هم شلوغش کردند جوري که سگ صاحبش رو نمي‌شناسه. حلاصه که جز دردسر و بدبختي و بيچارگي هيچي نداره اين روزها اين سرزمين گل. فقط مي‌ماند آشپزي و غذا و رستورانش که آن هم در اين سفر بکار شما نمي‌آيد انگار !
باقي بقاي حضرتعالي
.......

خوش بگذرد :)

---------------
میرزا: عرض می‌شود بنده نگفتم بدمزه هستند و اتفاقاْ بسیار خوشمزه هستند ولی هیچ ایده‌ای ندارم اکثرشان چه بودند. گویا قرار است قدری گذرمان به سرزمین گل‌ها بیافتد. بفرمایید آن دانشجوها را آرام کنند که ما حوصله شورش مدنی و غیر مدنی نداریم.


نمی دونم چرا همیشه فکر می کردم مردهای یونانی خوش قیافه اند ( لابد از خوش قیافه بودن سقراط شون !!! ) ... بهرحال عجالتا ونیز خوش بگذره .


سفرنامه ي بس خواندندي بود. حظي فراوان بريديم وحال مفرط نموديم.. يا حق!


البته فراموش نموديم بگوييم سفر خوش!


بشدت سوغاتي ميخوام


ميرزا جون خوش بگذره!!!


این ها را که خواندم چقدر دلم برای آن کوچه پس کوچه های باریک آتن ، و آن مردم درشت سخن و مهمان نواز تنگ شد یک دفعه.


میرزا جان. مراقب باشید دوباره گم نشوید. شدیدا خوش بگذره.



صفحه‌ی اول