الان آمستردام هستیم، فردا صبح راهی پاریس. بعد از نیم ساعتی جستجوی جدی بالاخره یک کافی‌نت کشف کرده‌ام، گویا این ملت همان‌قدر که به دوچرخه علاقه دارند از کافی‌نت بیزارند. اینجا پایتخت دوچرخه‌ها است. آنقدر دوچرخه می‌بینید که سیر می‌شوید. پارکینگ‌های بزرگ دوچرخه، راه‌های مخصوص دوچرخه همه‌جای شهر و محل عبور‌های مخصوص دوچرخه. وقت از خیابان رد شدن باید علاوه بر ماشین‌ها حواس‌تان به دوچرخه‌ها باشد که تعدادشان بیشتر از ماشین‌ها است.
آمستردام به دو علت دیگر هم بسیار مشهور است. یکی آزاد بودن علف است که مثل نقل‌نبات یافت می‌شود. نتیجه اینکه اطلاعات‌مان در زمینه هرگونه حشیش و ماری‌جوانا و شیشه و بتون و سیمان تکمیل شده آنچه که ندیده بودیم را هم دیدیم. رئیس بزرگ بدون چپق فرمودند علی‌رغم آزاد بودن مواد مخدر آمار معتادان هلند از بقیه کشورهای اروپا کمتر است، العهده علی الراوی. بیشتر فروشندگان و مصرف‌کنندگانی که من دیدم سیاه‌پوست بودند.
دومی هم بلوک نور قرمز است. در این محله که گویا فقط در آمستردام یافت می‌شود زیر نور چراغ‌‌های قرمز زنانی پشت ویترین ایستاده‌اند و مشتری جلب می‌فرمایند. کمی این قضیه نهادینه شده است.
در اواسط شهر محله‌ای است با یک ورودی که صومعه است در اصل و خواهران ساکنش خود را وقف آموزش و کمک به فقیران کرده‌اند. داخلش نوشته بود «اینجا بایستی ساکت باشید تا آرامش از بین نرود»
یک عدد کارخانه پرداخت الماس بازدید شد. کارخانه متعلق به شرکتی بود که وظیفه پرداخت کوه نور را برای خاندان سلطنتی انگلیس بر عهده داشته است. این را وسط سالن نوشته بودند.
به اعتقاد من مهم‌ترین موزه آمستردام خانه آنه فرانک است. آنجا خانه‌ای است که این دختر شانزده ساله یهودی با خانواده‌اش دو سال در زمان تسلط نازی‌ها بر هلند مخفیانه زندگی کرده بودند. شهرت این دختر بابت خاطراتش است که بعد از جنگ چاپ شد و به شصت زبان ترجمه. مخفیگاه خانواده بالاخره لو رفت و همگی بجز پدر خانواده در کمپ‌ها کشته شدند. آنا فرانک در شانزده سالگی بر اثر بیماری تیفوس یک ماه قبل از شکست نازی‌ها و آزادی اسرای کمپ‌ها فوت کرد. آن خانه و برش‌هایی که از خاطراتش بر در و دیوار نوشته بودند برای من بسیار بسیار متاثرکننده‌تر از کمپ‌هایی بود که نزدیکی مونیخ و برلین دیده بودم. واقعاْ ناراحت‌کننده بود. آن دختر یک نماد است.

توضیح: بار قبل در حوالی مونیخ کمپ dachau و این بار در نزدیکی برلین کمپ Sachsenhausen را دیدیم. آلونک‌هایی که اسرا درشان زندگی می‌کردند، کوره‌های آدم‌سوزی، قسمت‌هایی که روی اسرا آزمایش‌های مرگ‌آور پزشکی انجام می‌شد، اتاق‌های گاز و گورهای دسته‌جمعی. اردوگاه‌هایی که بوی مرگ می‌دادند و نمایانگر بی‌رحمی و خوی حیوانی بشر بودند. وحشتناک بودند.


نظرات:

چه روزي هم تشريف فرما مي‌شويد
!! Grève partout
ديکسيونر حاجت نيست براي ترجمه. فردا عملاً ترجمه و تجربه تواماً انجام خواهد شد!
ملتي نيست اندر جهان
به رقّت قلب فرانسويان!
;-)


ینجا وبلاگی متولد شده که شما مجبوری ان را بخوانی.چون شما فرد مهمی هستی.شما فرد مهمی هستی چون من وبلاگت را می خوانم , و من هم می خواهم معروف شوم و این دور از مردمی بودن مهمان روزگار است که کم محل باشند. .


میرزا!
می‌دانم تاسف‌بار است شنیدن حقیقت و می‌دانم تاثربار است فهمیدن این‌که تاثیری که از وقایع تاسف‌بار گرفته بودی اثیری بیش نیست، اما مجبورم حقیقت را برای‌ات آشکار کنم: هاله احمدی‌نژاد گفته است که هولوکاست واقعیت ندارد و همه‌ی آن چیزهایی که می‌بینید ساختگی است. تو هم ببین و باور نکن.


درود بر مرد مسافر . بر آن بودیم که از شما خبری تازه بشنویم . اطلاعات شما میرزا درباره آمستردام بسیار جالب می نمود . همانا هفته آینده قصد عزیمت به آن دیار را داریم . امید است به زودی شما را زیارت فرماییم . با اعتذار از تصدیع اوقات ذیقیمت حضرتعالی . به امید دیدار .
مگانیما


خوش حال شدم از سفرت..پاریس جای مارو خالی کن..از ایفل عکس بگیر..شانزه لیزه قدم بزن ویه سر به پرلاشز بزن


می دانی چيه جناب پيکوفسکی...از يهودی ها خوشم نمی آید.هم خانه ای یهودی داشتم کاری با من کرد که هنوز هم با یادآوری اش اشک می ریزم.اما هرچه هم از این موجودات بدت بيايد راحت نمی توانی از کنارشان بگذری و از کنار آن واقعه هاي هولناک....از کنار آن همه انسان،از کنار آن همه آرزوهایی که سوختند و مردند...از کنار خاطراتی که بوی تعفن می دهند.داستان کوتاهی در این باب خواندم از «والتین کاتایف»‌ به اسم «ای پدر ما که در آسمانی‌».فکر می کنم ارزش خواندن داشته باشد.


راستی جناب، سلام گرم ما را به حضرت ايفل برسانيد... دخيلی چيزی ببنديد از جانب ما شايد ما را طلبيد...


سلام...مرسي براي اطلاعات خوبي كه مي دهيد....سفر خوش


برو خوش بگذره میرزا. ولی بپا امروز مثل این‌که اون‌جا همون‌طور که آشپزباشی گفته خبراییه، یه مراسم سنتی فرانسویه فک کنم، امروز که داشت توی اخبار نشون می‌داد ملت رو داشتن آب می‌پاشیدن! بپا خیس نشی دشمنان اسلام برات حرف دربیارن.


ای جاهل!
مگر نمی دانی به گفته دانشمند فرهیخته محمود احمدی نژاد، اینها همه چاخان است؟



صفحه‌ی اول