پاریس امروز نیمهبارانی است. یعنی بالاخره معلوم نیست میبارد یا نمیبارد. نمیدانم چه اصراری دارم گزارش وضع هوا بدهم ولی فعلا که خوشم آمده است.
صبح قدری با عمه محترمه پلکیدیم تا ظهر شد و ایشان رفت آلمان. عمهخانم بیست سی سال قبل در پاریس دانشجو بوده است و پاریسگردی با ایشان بسیار جالب بود. دقیقا همانطور که در تهران به من میگوید «برو سر پل (تجریش) فلانجا بپیچ دست راستت را نگاه کن، در آبی» اینجا هم همان «میروی فلان تقاطع سنژرمن، میپیچی، آن بلوزفروشی را که رد کردی رستورانی است با سردر چوبی. مینشینی فلان غذا را سفارش میدهی.» خلاصه آنقدر قبل از رفتن سوراخسمبه پیشنهاد فرمود که یک ماه هم بمانم پاریس نمیرسم بروم همهشان سربکشم.
بالاخره موفق شدم داخل اپرا بروم. بار قبل دوبار تلاش کرده بودم و نشده بود. یکبار تعطیل بود و یکبار تعمیرات داشتند. داخل ساختمان اپرا واقعا زیباست. کمی در پارک تویلری قدم زدیم. نسبت به پارکهای پاریس ارادت پیدا کردهام. آمدم پانتئون و حظ بردم. از وسط گنبدش یک پاندول آویزان است. این پاندول عظیم حرکت زمین به دور محور خودش را اثبات میکند. از آنجا که زمین نسبت به پاندول جسم آزاد است حرکت زمین تاثیری بر پاندول ندارد (البته فکر کنم توضیحش این است، هیچوقت از فیزیک مکانیک سر در نیاوردم) و نتیجه اینکه پاندول هر ساعت یازده درجه راستای حرکتش میچرخد. خلاصه با کمک این ویژگی یک ساعت ساختهاند. زیرزمین پانتئون قبرستان است، قبرستان آدمهای مهم. از روسو و ولتر گرفته تا امیلزولا و دانته و دوما و ماریکوری، فاتحه خواندیم.
نمیدانم بین اسپانیا و فرانسه چه سر و سری است که همهجا پرچم اسپانیا زدهاند. گمانم شاهی، وزیری، وکیلی از اسپانیا آمده است. ولی این دلیل نمیشود چپ و راست توریست اسپانیاییزبان ببینیم. گویا بنده اسپانیاییجذبکن هستم که همهشان میآیند از من آدرس میپرسند، ما هم دلرحم. در انگلیس تعطیلات است؟ بیشتر از فرانسوی اینجا دانشآموز انگلیسی میبینید که هروکرشان از صد کیلومتری شنیده میشود.
امروز آژیر پلیس زیاد شنیدهام. دوباره خبری است یا عادت این شهر است؟ آقا اینها سوالات مهمی هستند که باید پاسخ داده شوند. امروز چند باری آگاهانه گم شدم. یعنی نقشه را گذاشتم داخل کوله و گشتم. اصولا همین اواخر یک مجله دست صفورابانو همسر رئیس بزرگ بدون چپق دیدیم که داخلش نوشته بود «برای شناختن یک شهر باید درش گم شد.» این گم شدنش راحت است ولی امان از قسمت پیدا شدنش. آفتاب هم نیست که حداقل معلوم شود شمال کدام طرف است.
میروم غروب را از بالای ایفل تماشا کنم. البته اگر ابرها بگذارند.
داشتن یک عمه جان با این مشخصات که گفتی در سفر ضرورتی است.
سلام / خوشتان باشد / من بعد از چندین بار گم و پیدا کردن اینجا بالاخره لینکش را گذاشتم توی جای تازه تاسیسم / خب از این به بعد سعی می کنم پیگیرانه مزاحمتان بشوم / نوشتنتان شیرین است ، منتها جنسیت ندارد - که نمی دانم حسن است یا ... - هر بار پیدایتان کردم ماندم که بالاخره میرزا خانم است یا ... که مهم هم شاید نباشد / اصلاً همین بهتر / سفر خوش / راستی شما که همه شهرهای اروپا را گشتید به استکهلم هم می روید ؟ شنیده ام از زیباترین پایتخت های جهان است ...
-------------
میرزا: یکم اینکه عرض شود شما میرزای خانم دیدهاید مگر؟ به استکهلم هم افتخار ندادیم برویم قربان.
آونگ مربوطه زمین رو جسم آزاد نمیبینه...مگه به سقفی که به زمین میرسه وصل نشده؟ فکر کنم نیروی کوریولیس(که از چرخیدن زمین حول محور خودش ناشی میشه) باعث انحراف آونگ میشه.
اینم از افاضات من!
سلام . نميدونم هنوز به اينجا سر ميزنيد يا نه . اگر هست خوشحالم
من كمكي در مورد موزه جواهرات ميخوام ( قصد سرقت ندارم ) براي پايان نامه احتياج به كمك دارم
ميرزا همه جا ميري الااين يه دونه پرلاشز كه من گفتم؟؟؟؟
-------------
میرزا: نرفتم. بابت یک سری دلایل صددرصد شخصی.