«...آدم باید بتونه پایین ِ یه تپه دراز بکشه، با گلوی پاره و خونی که آروم آروم می‌ره تا بمیره، و همین موقع اگه یه دختر زیبا یا پیرزن با یه کوزه‌ی قشنگ روی سرش از کنارش بگذره، باید بتونه خودش رو روی یه بازو بلند کنه ببینه که کوزه صحیح و سالم به بالای تپه می‌رسه...»
جی. دی. سلینجر، فرنی و زویی، برگردان امید نیک‌فرجام، انتشارات نیلا



صفحه‌ی اول