«... یک دوچره اصیل باید حداقل سی کیلو وزن داشته باشد، بیشتر رنگ آن و حداقل یکی از پدالهایش کنده شده باشد و آنچه از پدال دیگر باقی مانده میله آن باشد که در اثر تماس با کف کفش دوچرخهسوار، صاف و براق شده باشد. در حقیقت تنها قسمت براق دوچرخه باید همین قسمت باشد. دستهی دوچرخه (که دستگیرههای پلاستیکی ندارد) نباید با چرخها زاویه قائمه بسازد، بلکه باید حداقل دوازده درجه به یک طرف خم شده باشد. یک دوچرخهی اصیل نباید گلگیر چرخ عقب داشته باشد، و گلگیر چرخ جلو باید از یک تکه لاستیک ماشین، ترجیحاً به رنگ قرمز درست شده باشد تا از پاشیدن آب جلوگیری کند. استفاده از گلگیر چرخ عقب فقط موقعی مجاز است که دوچرخهسوار به شدت از بابت رگهی گلی که در اثر هوای طوفانی به پستش پاشیده میشود در عذاب باشد. اما در همین حالت هم باید گلگیر شکافی داشته باشد تا دوچرخهسوار بتواند «به سبک آمریکایی» ترمز کند، یعنی بتواند با پاچهی شلوارش به چرخ عقب فشار بیاورد و آن را متوقف کند...»
جووانی گوارسکی، دنکامیلو و پسر ناخلف، برگردان مرجان رضایی، نشر مرکز
ما نيم ساعت داشتيم فك ميكرديم دوچره چه موجوديه !؟
و نتيجه ي تخيلاتمون رسيد به نوعي بوفالو در آمريكاي جنوبي !! يه خط رفتيم جلوتر ,ديديم همون دوچرخه ي خودمونه !!
چند كيلو؟؟؟
اين جوري كه ادم خودش رو كول ميكنه سنگين تر هم هست!
من يه دوچره داشتم كه از مادر و قبل از اون مرحوم داييم به ارث رسيده بود. باهاش تو مسابقه آمادگي اول شدم.كادو بهم سري كتابهاي قصه هاي من و بابام رو دادن. هنوز هم اون دوچرخه رو دارم و گاهي سوارش ميشم. آخه يه جورايي فري سايزه! (:
خواب دید که آتش گرفته است.بیدار که شد خاکستر شده بود.......خوندمش .بعضی جاهاش بد جوری میچسبه بهآدم.
از وبلاگ من هم ديدن كنيد .
در حقيقت تنها قسمت براق دوچرخه بايد قسمت باشد...
خيلي ايول بود!
سلام دوست عزيز...
من اين كتاب رو سه ماه پيش خوندم...
كتاب جالب و پر باري بود...بخصوص داستان مجسمه كليسا كه مي فهمن كلي ارزش داره و ...
نوستالژي دوچرخه؟؟؟؟؟
دوم راهنمايي بودم كه بلاخره آقاجونم رو متقاعد كردم تو حياط اشكالي نداره دوچرخه بازي كنم. وخريد . و مهمونمون خرابش كرد . من فقط 2-3 ماه دوچرخه داشتم.البته بهتر از عروسك بود كه اصلا نداشتم.
بعضي چيزها كه بعضي وقتها هيچ ربطي به مشغوليات ذهني آدم ندارند ، مي تونن عجيب نوستالژي باشن ...
دچرخه زردي داشتم كه خودم انتخابش نكرده بود ( هنوزم دارمش ) . يه روز تصميم گرفتم اون چيزيش كنم كه دوست دارم و دوچرخه ام الان آبي و نقره ايه ... براي رنگ كردنش پدرم در اومد ولي ارزشش رو داشت ...