«سینیورا، بین اطریش و ایتالیا بخشی از کوههای آلپ را سمرینگ مینامند. شیب بسیار تندی دارد و بر بلندی کوههاست. بر این کوهها ریل گذاشتند تا ونیز و وین را به هم وصل کند. آنها این راهآهن را کشیدند قبل از اینکه حتی قطاری وجود داشته باشد که رویش سفر کند. آنها راه را ساختند چون میدانستند قطار روزی خواهد آمد...»
زیر آفتاب توسکان
چه مطلب قشنگي
دمشون گرم
مجله چلچراغ از این ویلاگ نوشته بود
این عکسه با این نورش و این خانم دایان لین محشر و اینکه شما اتریش را مث یک وقتهایی که اتاق، اطاق بود، نوشته اید اطریش، حس عجیبی به آدم می دهد..
تازه، گمانام حضرت میرزا نخواستهاند که فیالمثل، ایتالیا را هم «ایطالیا» بنویسند که، دیگر ما از غصه و حس نوستالژیک همچون برگ خزان از درخت زندگی بریزیم!
پ.ن. نوستالژی «ایطالیا» نوشتن را گمان نکنم حتّا خود ناصرالدّین صاحبقران هم به یاد داشته باشد از بس که قدیمی ست و اصیل و احتمالاً شیک!
آقايون...خانمها.....ما اسبابکشی کرديم.....بيايد پيش ما.....خوشحال میشيم به خدا
http://hichkihichkas.blogfa.com/
حیف که تخیلات نوستالژیک هیچ وقت در آینده رخ نمی دن. و چیزی در ته دل آدم میگه اگه امروز تغییر نکنی فردا مجبور می شی. مگر در مورد بعضی ها .
چه ميتوان گفت...؟ معركه است...