اینجا مونترال، کانادا. من اینجا، کمی خوابالو، کمی سرماخورده گمانم.
حقیقتش قرار بود بالای اقیانوس اطلس نوشته‌‌ی مبسوطی در باب وطن و این حرف‌ها بنویسم ولی فراموش شد. بنابراین موکول می‌شود به اقیانوس اطلس بعدی.
اینجا یک طوری است، یعنی نه اروپاست و نه نیست. یکی چیزی بین اروپا و یک جای دیگر که من از آن جای دیگر خبر ندارم. کم پت و پهن است همه چیز نسبت به آن طرف اقیانوس، کمی بی‌نظم‌تر. با هر کس انگلیسی حرف بزنی به فرانسه جوابت را می‌دهد و البته به زور نیم خط فرانسه‌ یادگاری چرخ زندگی می‌چرخد. خلاصه شهر ترکیبی است از تمام گوشه‌های اروپا که دیدم. البته آن‌همه احساس غریبی نمی‌کنی. همه‌جور قیافه و رنگ و پوست و سرد و گرم هست. پیاده‌روی تفریح مطلوبی است.
تا اطلاع ثانوی هیچ وسیله ارتباطی ندارم، نه تلفن، نه موبایل، نه اینترنت، نه کامپیوتر. وضعیت بغرنجی است. البته شکایتی ندارم. الان هم کافی‌نتی زیرزمین دانشگاه نشسته‌ام. چیز زیادی از شهر ندیده‌ام که بگویم فلان است و بهمان. ولی در این دو روز یقین کردم جای سردی است و ابرهایش هم عینهو مملکت خودمان است. یک چیزی هم دارد که طهران من خیلی هوس می‌کردم، باد دارد. وقتی در تبریز بادخیز بزرگ شده باشی طهران هوا مثل مراسم سوگواری است. اینجا از این لحاظ مشکلی نیست. هوا را با ماه‌ها اعلام می‌کنم. مثلا دیروز مهر بود، امروز آذر. می‌ترسم فردا بهمن باشد برف بیاید. مثل همیشه سرما خوردم. گمانم تا زمان مهاجرت از کانادا سرماخورده باقی بمانم. قحطی جا بود آمدی جای به این سردی؟
یکی نیست بگوید اخوی دیگر توریست نیستی. به همه چیز از دید توریست نگاه می‌کنم. مثل این نیز بگذرد. نخیر، نگذرد. به هیچ عنوان در جریان اهمیت موضوع نیستم. البته به شک افتادم اصلا موضوع مهم است و آیا واقعه قابل توجه‌ای رخ داده است؟ لابد نداده. همه‌چیز به حالا یک کاری می‌کنیمش برگزار می‌شود فعلا. چون استاد مربوطه هنوز یافت نشده بیکار، به خوردن سرما و پلکیدن مشغولیم.
در باب این وبلاگ هم هیچ ایده‌ای ندارم چطور خواهد شد. ولی یقینا تا وقتی تکلیف بنده روشن نشود روال سابق این وبلاگ نیز در شبکه موجود نمی‌باشد. زیاده عرضی نیست.

دم‌نوشت: بابت تمام کامنت‌های نوشته‌ی قبل ممنون.


نظرات:

ميرزای عزیز
موفق باشی و دل‌ات گرم و سرت خوش. اجاق امیدت روشن باشد که سرما به دل نفوذ نکند.


اکیدا از بابت ثبت!


خب به هر حال رسيدي ، سرما را هم عادت مي كني ، فكر عنعنات ملي را هم نكن ف اينجا اتفاق خاصي نخواهد افتاد ، اگر هم بيفند خبرت مي كنيم ، كاري هم اگر در وطن داشتي خبرمان كن ، ديگر اينكه اگر از اطراف دپارتمان انيميشن سازي در مك گيل رد شدي ، يك لته اي چيزي به پاي يكي از ستون هايش ببند بلكه ما را هم بطلبد ،
ديگر اينكه گل گاو زبون برايت خوب است اگر آنجا جزو مخدرات اعلامش نكرده باشند .
به خدايت مي سپاريم كه هم سالم و سرحال باشي هم موفق !
وبلاگ را هم به هر حال ادامه بده ، اينجا كساني هستند كه به عشق خواندن جمله اي تازه كه طعمي از سر خوشي ها يا دلتنگي هايشان داشته باشد ، به صفحه ي تو سر مي زنند .


موفق باشی برادر. دیگه دکتر کانادایی شدی نمی شه بهت گفت آمیرزا. حق داری وبلاگ رو هم معطل کنی. خب لباس خوب بپوش. مجبور نیستی که سرما را بخوری. فکر کنم برای خوردن در کانادا چیزی پیدا شود. در هر صورت با هزاران آرزوی خوب برای شما در این مرحله جدید از زندگی.


خوش آمدی میرزا!
-----------------
میرزا: دو نقطه دی


داشتیم می‌رفتیم زنگ بزنیم به سفارت بپرسیم شما رو چکار کرده‌ن... خوب شد آپدیت کردید چون واقعاً حوصله‌ی زنگ‌زدن نبود.


به‌هر حال دیگر. چطوری میرزا مونترال؟


لنز هم فراموش نشود. زیاده عرضی نیست!


بسیطا حالمان شاد شد که این کوفتی را به روز کردید . این کوفتی تا زمانی که من یاد دارم همیشه به روز بوده و لبخندی بر روی قیافه های شش در چهار مان نشانده از نمک پنهانش . پس قیافه نگیر که شده از انواع زکام بمیری باید به روز باشی . همین /


راستی این استاد حقوق اساسی ما گیر داده که مونترال نیست و مونرال است و ت خوانده نمیشود و فقط ما ایرانی های بی سواد ت اش را کامل ادا میکنیم ؟؟؟
-----------------
میرزا:انگلیسی‌هایش می گویند مونتریال٬ فرانسوی‌هایش مونتغعال. یعنی ت در همه حالت حی و حاضر است. آخر قضیه این است که در اصل این بوده mont royal یعنی کوه رویال به فرانسه (کوه که چه عرض شود٬ تپه) بعد خلاصه شده به این. به‌روز شدن را هم باز منظم می‌کنم٬ چشم!


unja ta chand modate dige tabdil mishi be ice pak!


میرزا جان سلام
نگونمیخوای ادامه بدی که نافرم ضد حاله
منتظر مطالب جنابعالی میباشیم.


اِ ! شما هم مونرئال؟!؟ بيزحمت جاي ما رم نگه داريد...


:)


خوش به حالت میرزا.خیلی عالیند!همشون.همه ی همشون!D:


سلام میرزا جان...یک جورایی فکر می کردیم شاید یک روزی ببینیم شما را...هنوز هم می خواهیم همینطوری فکر کنیم...
اگر سرما خورده اید ؛جوشانده بلدید درست کنید؟آنجا عناب و چهار گل و گل گاوزبان پیدا می شود ؟ دماغ و حلقتان را هم با آب نمک استریل مدام بشویید...از این سوپهای لیوانی (بهش می گویند کاپ سوپ)بگیرید با آب جوش قاطی کنید با آبلیموی تازه میل بفرمایید...خودتان را هم از اورنجوس جدا نکنید...حالتان خوب می شود...باز هم وبلاگ می نویسید...اینجا خیلی ها شما را دوست دارند...آنجا هم خواهند داشت...
-----------------
میرزا: نیادمدم اینجا بمیرم که٬ جان به جانم کنند هم سالی یکبار را هستم آن طرف اقیانوس.


shoma ham rafti?!


میرزا جان یک زوج جوان نازنین را اینجا پیدا کرده ام. اتفاقن از تبریز آمده اند و می گویند که اینجا (تروندهایم نروژ) سرمایش مثل تبریز است و مشکل اش فقط تاریکی است. شما که پانزده بیست درجه ی جغرافیایی هم پایین ترید و همان تاریکی را هم ندارید. تو آب و هوا را انگار که تبریز است. حالش را ببری.


امروز یکی رو دیدم بدجور شبیه تو یادت افتادم. اتفاقن اون هم میخواست پذیرش بگیره بیاد کانادا!


امید واریم که صحت مزاج عاجل حاصل گردد...
بعدش هم که چه جالب است که فاصله ‌ها در این اینترنت ... هیچ وقت کم و زیاد نمی شود


Mon Dieu!!....:O.... vous etes Tabrizien?
,cest incroyable.....:D
je suis vraiment heureux!!!
.bon courage MiRza
BehnaZ.........
-----------------
میرزا: گفتم نیم خط فرانسه حالیم است٬ مثلا فهمیدم شما چه گفتی. بونژو مادمازل!


با بهترین آرزوها.


حالا فهمیدم چه خبره. امیدوارم موفق باشید. چه خوب که امکان تحصیل در آنجا را دارید ما هم می مانیم اینجا همان آزاد قزوین را می خوانیم :دی


حالا كه ما امديم شما رفتيد! خوش بگذرد! خوب بخوابيد بخور اب گرم را فراموش نكنيد.. از شكر تاقار با عسل براي درمان زكام بهره بجوييد بسي سودمند است! والبته آنتي بيوتيك بي مورد استفاده ننماييد!


میرزا جان
با آرزوی سلامتی و موفقیت.

پاکدل


آدمها می چرخند و می چرخند... گاهی هم می شود که همدیگر را دوباره ببینند. من هم دوست دارم که باز هم بشود میرزای خندان ِ خوش فکر را دید. ما را که خوش است دیدار کسی که حواسش به «انسان» بودن خودش هم بود. تا چه پیش آید...
مثل آسمون بلند، سربلند باشی آقا میرزا!


سلام میرزا
اقر به خیر ، (نمیدونم با این ق نوشته میشه یا نه!) به هر حال اونهمه چیزی اونجا برا خوردن اونهم از نوع بیمزه و هورمونی و گنده، چرا سرما خوردی؟(اینرو من باب اطلاع از دختر خاله جان نقل کردیم) ولی دل من و حمید کلی برات تنگ شده و منتظر به روز کردنت بودیم. ادامه بده حتما. خوب و خوش باشی.


یعنی تو هم رفتی و دیگه توریست نیستی؟


زيادي داره بهت خوش ميگذره.


ميرزا الان چه حالي داري مي كني.



صفحه‌ی اول