خانهی تازه خوش است، جایی برای چند سال ماندن است. محلهاش آرام است، خیابانی عریض، درخت و خانههای خوشنما و رنگارنگ. دو خانه آن طرفتر یک سالن عروسی مانند است که گمانم برای یهودیان است. کمی آنطرفتر چند خانه هست با حیاط بزرگ و درختهای سبز تا نارنجی که هر روز اگر چند دقیقه مقابلشان نایستم روزم روز نمیشود. همسایه برج روبرویی بالکنش را پر از گلدان کرده است و من نادیده هر روز یاد گلدانهای مریم میافتم. هر روز گوشهی تازهای پیدا میکنم. امروز سر راه کافهای دیدم سفید با گلهای قرمز، نشانش کردم برای قهوهای. دوست دارم شب تا نیمهشب نشستهاند در کافههای محبوبشان. شهر را رنگارنگ میبینم و آن سکوت جایش را به تحسین میدهد آرام آرام. باید فرانسه یاد بگیرم که حیفم میآید حرف نزنم با مردم، نفهمم چه میگویند، به چه میخندند. این طرفها سنجاب زیاد است، بهخصوص اگر محله آرام باشد از درختها پایین میآیند، لای چمنها میگردند و از دیوارها بالا میروند. سوار اتوبوس بودم یک راسوی چالاک هم دیدم، از آنها که سیاهند و خط سفیدی از دم تا سر دارند. میگویند بیرون شهر راکون زیاد هست. یک خیابان بالاتر از خانه کوه سرسبزی هست، البته اینها بهش میگویند کوه؛ به نظر من تپه است. جان میدهد برای پیادهروی و دوچرخهسواری. شاید آنجا راکون باشد.
:)
خوشحالم که از این منظره ها که حرف میزنی حداقل از طریق عکسایی که برام فرستاده ان تونستم لذت ببرم.
آمیرزا گفتی سنجاب، آخ که دلمون برای بنر نسیم خیلی تنگ شده
سنجاب.....
یاد آن کارتون افتادم، بنر یا بنل؟
خوش باشید انشا الله...
میرزا جان ،
بهت حسودیم میشه.
خوش به حالت.
انگار اوضاع روبراه خوشحالم که به این زودی همه چیز این قد زیبا شد به دیدت
از آشنایی با شما شادم
امشب مرا كليك كن
راکون؟! یاد رانکال افتادم D:
خواستم بگويم در اسراف حال و حول نماينده ما باش كه سوراخ دايال آپ گرفت. فحش بدهم به هر چه باينري؟
سلام!
مبارکتان باشد و خوش و به سلامت، این خانه تازه!
جای دلچسبی باید باشد این طور که توصیفش کردید، آدم هوس سفر از این شهر خاکستری به سرش می زند!
مبارك است
بعد از تماشاي گربه ها نوبت به راكون رسيده ، بچه تو مگر تا به حال جانور نديده اي؟
آقا این توضیحات شما مثل سفرهای اروپا و مخصوصآ اسپانیایتان بد جوری دل آدم را می برد.
لطفی کنید و این لنز را هم تکانی دهید بلکه ما هم در لذتتان شریک شویم. البته اگر درس و مشق مجال میدهد.