خوب است در قوانین ساختمان محکم نوشتهاند نگهداری حیوانات ممنوع، آنقدر محکم که میخواستم بپرسم شمعدانی هم جزوش هست خانم؟ حالا نمیدانم قضیه چیست ولی همیشه حداقل بیست درصد از سرنشینان آسانسور مشغول بو کردن آدم هستند. به حمدالله آنقدر هم تیپهایشان متنوع است که تا امروز از یک نژاد دو بار ندیدم. از گلوله کامواهای سفید که سه نقطه سیاه دارند سر تا ته که دوتایش چشم است و آن یکی هم نوک دماغ خیسشان بگیرید تا آن خالخالیهای باریک و هر از گاهی هم بولداگهایی که یاد چرچیل میاندازند آدم را. یک جفت هستند عاشقشان شدم که بیشتر شبیه گرگ هستند تا سگ، با صاحبشان دوست شدم این دو تا تحویلم بگیرند. یک پاکستانی هم هست اینجا که هر وقت اینها را میبیند کم مانده برود بچسبد به سقف آسانسور. حالا بنشین غصه بخور مگر میشود یک چنین جایی یک گربهی لوس آورد، یکبار در برود راهرو، ساختمان کنفیکون میشود.
ولي من فكر مي كنم به همه ي ان سگ هاي بي عرضه حكومت خواهد كرد !
گفتي گرگ ياد شعر اخوان افتادم : سگ ه و گرگ ها
موافقي ميرزا؟
بابا میرزا مگه خری میخوای گربه بگیری
ولمون کن برو اول یه دونه پرکیت با قفس بگیر و بیار خونه
اول که میخری اگر بخواهی دو بال را کوتاه میکنند که نتوانند
بپرند و به صاحبانشان عادت کنند
بنابراین او را روی انگشت خود بنشان و تمام خانه را بگردان و
با او سخن هم بگوی
بعد مانند من در قفسش را باز بگذار هی میرود داخل وببرون
روز اول دانه و آب نخواهند خورد زیرا غریبی میکنند
به هر حال قادر به پرواز طولانی نیستند و روی شانه ات جا خوش
میکنند
و به مرور هرچی بزرگتر میشوند بال ها در آمده و هی مستقل تر
و همچنین به روی شانه شما تکیه گاهی نرم و گرم یافتن را عادت
میکنند
مجسم کن نشسته ای درس میخوانی و یک پرنده اندازه گنجشک
روی شانه ات نشسته و هی گردنت را نوک نوک دندون دندونی
میزند خیلی کیف داره مگه نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر از همان کودکی که معمولا دو سه هفته ای هستند باهاش هی
مرتب فارسی حرف بزنی یا هر زبانی که دوست داری و هی تکرار
و تکرار کنی
که بگوی میرزا
بگوی میرزا
بگوی میرزا
این بین چرت و پرت هائي که از دهانش به شکل اصوات خارج میکنه
ناگهان با جیغ مثلنی خواهد گفت بقوبقو بقو بقو .میرزززززززززززززا
و برق از تو خواهد پرید
هرچی یادش بدهی بالاخره خواهد گفت
به جان خودم پرنده های من فارسی حرف میزدند و میگفتند :
خوشگیله خوشگیله یه بوسسسسسسسسسس بده
باور کن
همه ایرانی ها شاخ در آورده بودند
میگفت - چیققققققققققده خوشگیلی
بسکه من بهشون این حرفها را گفته بودم
نمیدونی نمیدونی نمیدونی چه فان هستند این پراکیت ها فضول
شلوغ سلیطه
یه وخ خر نشی اگه حیوون خواستی بگیری
یا زن بگیر یا پرکیتْ!!!!!!!!!!!!!!!!!! کیل بیل فرمانده
من گوسپند را ترجيح مي دهم
راستی میرزای تیکه تیکه شده
به این خلبان کور داغش به دلم مانده بگوی :
نانا گفت :
تیکه تیکه شده زیر ماشین رفته ورپریده خاک بر سر
ذلیل شده .....اون کونده بازی را از روی کامنت گیرت
بردار
دلم تنگ شده برای دعواهای پیامگیر تو انتر کیب
میخواهم به آنجا نزول اجلال کنم بلد نیستم قلف را باز
کنم
وا کن در اون خراب شده ات را خاک بر سر بابا قوری ....کیل بیل فرمانده
من نمی فهمم حالا چرا ممنوع ؟ نعوذبالله مگر کانادایی ها مسلمان شده اند ؟
جانم ؟ سرکارتان گذاشته جناب سرگرد . ما این کامنت را ساعت یازده و پنجاه دقیقه شب پشت کامپیوتر منزل گذاشته ایم . یعنی همانوقت که شما می فرمایید داشتیم پیرزن همسایه را بخاطر یک کیسه طلا با تبر شقه می کردیم .
-----------------
میرزا: ساعت وبلاگ الان روی ساعت مونترال تنظیم است. دو نقطه دی
خوشم اومد از این نوشته!
میرزا می گم اونجا گربه سگ هم هست ؟!
من شنیدم اونجاها از این چیزا داره ...
می گم خوب بگرد از این گربه سگ ها پیدا کن و بخر ، خیلی باحال ترن ، از یه طرف با سگای آپارتمان دوست می شه ، از اونطرف هم خودت می تونی با گربه ش حال کنی !
.
.
.
:))))
D:
آقا اين يكي را حسوديمان شد.. غليظ!
-------------
میرزا: به کی؟ به گربه ها؟ دو نقطه دی
بستگي دارد گربه كجا باشد ميرزا ... اگر گربه اش جينو گربه اين دختر لوس همسايه باشد كه از فرط چاقي و افاده و قر وقميش اش كه در جا كن فيكون ميشود درست . اما اگر گربه داستان "غفور" باشد ؛ گربه آن مستخدم دانشگاه كه به زور خيارشور و دوغ ممر حيات كرده و بزن بهادري است در عوالم گربه هاي فرحزاد و افتخار هم در جنگ هاي پارتيزاني با سگ هاي ولگرد مقيم بيابان هاي اطراف داشته باشد فكر كنم قضيه بالعكس است .